اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي الجزء : 1 صفحة : 354
فرمود: اى بريده، بعد از من لشكركشىها خواهد شد و اگر تو هم اعزام
شدى به لشكرى كه به مشرق گسيل مىشود بپيوند ... و از آن ميان در لشكرى باش كه به
سرزمينى به نام «مرو» رهسپار مىشود.
(1)
مروان:
از
«مرو» است به معناى سنگ چخماق. به قول ديگر، نام كوهى است و برخى گفتهاند نام دژى
است در اطراف ربذه كه مالك آن شليل، جد جرير بن عبد اللّه بجلىّ، صحابى رسول اللّه
صلّى اللّه عليه و آله بوده است.
(2)
مروّت:
(به
فتح ميم و ضم و تشديد راء)، در خبر مربوط به هيأت اعزامى حصين بن مشمت به حضور
رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله آمده است كه آن حضرت آبهايى مانند اصيهب و ماعزه
را در مروّت به اقطاع وى داد. مروّت: وادىاى است در العاليه، واقع در سرزمين بنى
تميم.
(3)
مروه:
تپهاى
است سنگلاخى كه حدّ نهايى مسعى از شمال مىباشد و سعى ميان صفا و مروه، بعد از هفت
شوط، در آنجا به پايان مىرسد.
(4)
مروه
(ذو المروه):
منسوب
به صخره سفيد برجستهاى از نوع مرو (سنگ آتشزنه) مىباشد. ذو المروه در مصبّ وادى
جزل به «اضم»، در سيصد كيلومترى شمال مدينه واقع شده و هنوز هم به اين نام مشهور
است. سبرة بن معبد جهنى، صحابى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله، در اين مكان به
سر مىبرده است. روايت شده كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در ذو المروه فرود
آمد و نماز صبح را در آنجا خواند. ذو المروه جزو وادى القرى و يا بين [ذو] خشب و
وادى القرى است و يكى از منزلگاههاى مسير رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله به
تبوك بوده است.
(5)
مرّه:
(ثنيّه)،
در
روايتى به تخفيف راء (نه تشديد) آمده است. جايى است همچنان معروف ميان غدير خم و
الفرع در راه هجرت پيامبر.
(6)
مرّه:
روستايى
بوده كه بعدها به صورت يكى از محلههاى دمشق درآمد. گفته مىشود: قبر دحيه كلبى در
آنجا است.
(7)
مريح:
مصغّر
«مرح» است، به معناى فرح و شادى. نام اطم يا دژى است در مدينه نزديك بطحان.
(8)
مريد:
اطم
يا دژى بوده در مدينه، از آن بنى خطمه.
اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي الجزء : 1 صفحة : 354