responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي    الجزء : 1  صفحة : 349

سمهودى مى‌نويسد: نام اطم (دژ- ارگ) ى است كه متعلق به بنى حرام از بنى سلمه بوده و در غرب مسجد فتح قرار داشته است و آن ناحيه، به نام «دژ» ناميده شده و در محل آن، مزرعه‌اى به نام «المذاد» وجود داشته است.- «نقشه خندق».

(1)

مذينيب:

مصغّر مذينب، واديى است در مدينه كه شاخه‌اى از سيل (وادى) بطحان را تشكيل مى‌دهد. در حديث آمده است كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله درباره سيل مهزور و مذينيب چنين قضاوت كرد:

«جلو آن گرفته شود تا اينكه آب (پاى نخل‌ها) به اندازه پشت پاها بالا بيايد، سپس جلو آب بازشود تا به زمين‌هاى پايين‌تر برود».- «اودية المدينه».

(2)

مرّ:

(به فتح ميم و تشديد راء)، مرّ، ممرّ و مرير در لغت به معناى ريسمان و طنابى است كه محكم بافته شده باشد. «مرّ الظهران» كه اندكى بعد، از آن سخن خواهيم گفت؛ به آنجا مراجعه شود.

بعضى گفته‌اند: مرّ به معناى قريه و آبادى است و ظهران به معناى وادى.

گفته‌اند: مرّ داراى چشمه‌هاى فراوان و درختان خرما و توت انجيرى است.

مى‌گويم: اينكه گفته‌اند در آنجا توت انجيرى (يا انجير فرعونى) وجود دارد، عجيب به نظر مى‌رسد؛ زيرا من در حجاز توت انجيرى سراغ ندارم. شايد هم اين توت انجيرى غير از آن توت انجيرى باشد كه در ساحل جنوبى فلسطين و ساحل مصر، در درياى مديترانه مى‌رويد.

(3)

مرّ:

(به ضمّ ميم و تشديد راء)، جايى است در سرزمين ينبع، متعلق به جهينه.

(4)

مرار:

(به ضمّ ميم)، واحد آن «مراره» است و آن نوعى درخت تلخ است.[1] نام آكل المرار[2] نيز از همين واژه گرفته شده است. ثنيّة المرار: در سيره آمده است كه پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در سال حديبيّه خارج شد تا اينكه چون ثنيّة المرار را پيمود ناقه آن حضرت زانو زد. ياقوت مى‌نويسد:

ثنيّة المرار مهبط (محل فرود آمدن)

______________________________
(1). نوعى از درخت تلخ است كه هرگاه شتر آن را بخورد لب‌هايش برگردد و دندان‌هايش آشكار شود، م.

(2). جدّ امرئ القيس است، بدان جهت كه دندان‌هايش پيوسته وامى‌ماند- فرهنگ نفيسى- م.


[1] . نوعى از درخت تلخ است كه هرگاه شتر آن را بخورد لب‌هايش برگردد و دندان‌هايش آشكار شود، م.

[2] . جدّ امرئ القيس است، بدان جهت كه دندان‌هايش پيوسته وامى‌ماند- فرهنگ نفيسى- م.

اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي    الجزء : 1  صفحة : 349
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست