اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي الجزء : 1 صفحة : 196
قرار گرفته است.
(1)
سعد:
ياقوت
به نقل از ابن كلبى مىنويسد:
مالك
و ملكان، فرزندان كنانه، در ساحل جده مىزيستند و در آن ناحيه بتى داشتند به نام
«سعد». اين بت عبارت بود از يك تخته سنگ بلند. روزى مردى از آنان با شتر خود آمد
تا آن را وقف آن بت كند و با اين كار شترش را متبرك سازد. وقتى شتر را نزديك بت برد
شتر از او رم كرد و گريخت. آن مرد عصبانى شد و سنگى برداشت و به طرف بت پرتاب كرد
و اين بيتها را خواند:
اتينا إلى سعد ليجمع
شملنا
فشتّتنا سعد فلا نحن
من سعد
و هل سعد إلّا صخرة
بتنوفة
من الأرض لا تدعو
لغىّ و لا رشد؟
«من و شترم پيش سعد آمديم تا ميان ما ارتباط
ايجاد كند؛ ولى او ميان ما جدايى افكند، پس ما ديگر از سعد نيستيم.
و
آيا جز اين است كه سعد تختهسنگى است در صحرايى پهناور و بىآب؟ و كسى را به
گمراهى و هدايت فرا نمىخواند.»
(2)
سعد
بن بكر:
تيرهاى
از قبيله عدنانى هوازن است. پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله دوران طفوليت خود را
در ميان همين تيره گذراند. اينان هنوز هم در همان زيستگاههاى قديمى خود در «قرن
المنازل» و جنوب طائف در «سبل» و «مظلله» به سر مىبرند.
(3)
سعديه:
-
«سقراء».
(4)
سعفات
هجر:
جايى
است كه براى گوينده آن معلوم بوده است. در سخن عمار بن ياسر رحمه اللّه، آمده است:
به خدا قسم اگر ما را با شمشير بزنند؛ چندان كه به سعفات (نخلستانهاى) هجر
بتارانند، بازخواهمگفت: من حق هستم.
(5)
سفوان:
(به
فتح اول و دوم)، ابن هشام مىنويسد: پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله در غزوه بدر
اولى، كه در آن به تعقيب كرز بن جابر فهرى (كه به شتران و گوسفندان مدينه دستبرد
زده بود) پرداخت، تا وادىاى به نام سفوان، در ناحيه بدر، پيش رفت اما به او دست
نيافت و برگشت. بلادى مىنويسد: امروزه جايى به نام سفوان نمىشناسيم بلكه واديى
به نام «سفا» وجود دارد كه در ميانه راه مدينه و بدر واقع است اما با بدر فاصله
بسيار دارد.
احتمالا
«سفوان» تثنيه «سفا» باشد.
اسم الکتاب : فرهنگ اعلام جغرافيايى - تاريخى در حديث و سيره نبوى (ترجمه المعالم الأثيره فى السنة و السيرة) المؤلف : حسن شراب، محمد محمد؛ مترجم حميد رضا شيخي الجزء : 1 صفحة : 196