آن بخار لطيف را در اصطلاح روح بخارى و حيوانى ميگويند.
نفس بتوسط اين روح
حيوانى تعلق بساير اعضاء و جوارح بدن پيدا ميكند.
پس ممكن است مراد امام
عليه السّلام از قلب اول يكى از دو معناى اول باشد يعنى روح حيوانى يا روح انسانى
و مقصود از قلب دوم معناى اول باشد يعنى قطعه گوشت صنوبرى بنا بر اين منافاتى بين
دو تعبير نخواهد بود.
در بعضى از نسخهها «هو
ما في القلب» ضبط شده يعنى پادشاه كشور تن چيزى است كه درون قلب ميباشد در اين
صورت محتاج بتكلف نيستيم.
ولى در اين صورت اگر
مراد از ما في القلب روح بخارى باشد ظرفيت حقيقيه است و اگر مقصود از آن نفس ناطقه
باشد ظرفيت مجازى است زيرا نفس ناطقه بقول حكما مجرد است و ظرف نميخواهد.
در هر حال پادشاهى قلب
آشكار است زيرا نظام بدن باو تدبير مىشود و روزى بدن كه روح بخارى باشد (روح
حيوانى) بوسيله او در بدن پخش ميگردد.
بنا بعقيده حكما وقتى
روح حيوانى بدماغ رسيد روح نفسانى ميگردد و بتوسط اعصاب در ساير بدن سارى مىشود و
از اينجا حس و حركت پديد مىآيد وقتى بكبد نفوذ كند روح طبيعى مىشود پس بتوسط
عروق نابته از كبد بسوى جميع اعضا سرايت ميكند و از اين سريان