داشت كه از يارى به من خوددارى كنيد و عقب بمانيد؟ گفتند:
عثمان كشته شد، و ما نمىدانستيم آيا (ريختن) خون او حلال بود يا نه؟ البته وى
بدعتهايى در دين پديد آورده بود، سپس شما از او خواستيد كه توبه كند و او نيز توبه
كرد، آنگاه بدان زمان كه (گروهى) وى را مىكشتند شما در قتلش دست داشتيد. اى امير
مؤمنان، با آنكه ما به برترى و سابقه تو در اسلام و هجرت آگاهيم، نمىدانستيم آيا
شما راه درستى رفتيد يا خطا كرديد. على گفت: «آيا نمىدانستيد كه خداى عزّ و جلّ
به شما فرموده است كه امر به معروف و نهى از منكر كنيد و فرمايد:
وَ إِنْ طائِفَتانِ
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما فَإِنْ بَغَتْ
إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى فَقاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلى
أَمْرِ اللَّهِ هر گاه دو گروه از مؤمنان به جنگ با يك ديگر برخاستند ميانه
آنها آشتى دهيد و اگر يكى به ديگرى تجاوز كرد، با متجاوز بجنگيد چندان كه به فرمان
خدا باز آيد[1].» سعد گفت:
اى على شمشيرى به من ده كه خود، كافر را از مؤمن باز شناسد (و بر كافر تيز، و بر
مؤمن كند باشد)، چه من مىترسم كه مؤمنى را بكشم و به دوزخ روم. على به ايشان گفت:
آيا نمىدانستيد كه عثمان پيشوايى بود كه شما به شرط سخن شنوايى و فرمانپذيرى با
او بيعت كرديد، اگر نكوكار بود چرا از يارى به او خوددارى كرديد، و اگر تبهكار بود
چرا با او نجنگيديد؟! اگر آنچه عثمان كرد درست بود شما كه به پيشواى (درستكار) خود
يارى نداديد ستم كرديد، و اگر بدكردار بود شما ستم كردهايد كه به آنان كه او را
به معروف امر و از منكر نهى مىكردند كمك نكرديد. همچنين به سبب آنكه در ميان ما و
دشمنمان، چنان كه خدا فرموده است، به وظيفه خود عمل ننموديد، ستم كردهايد. زيرا
خداوند مىفرمايد: