تحمّل سوز و درد شكيباتر كند، و در جهاد با دشمن كوشاتر سازد،
و در هماوردى با همگنان نيرومندتر و بيشتر متّكى به خود كند، دستاوردى نداشت.
اتفاق مىافتاد كه تنى از ما با تنى از دشمنان، چون دو شتر فحل نبرد تن به تن مىكردند
و هر يك مىكوشيد كه جام زندگى ديگرى را از شرنگ مرگ لبريز دارد و از جرعه نيستى
سيرابش كند. گاه يكى از ما پيروز مىشد و گاه يكى از دشمنان چيره مىگشت. چون خدا
پايدارى و شكيبايى راستين ما را ديد، دشمن را نابود كرد و ما را پيروز نمود. به
جان خودم اگر ما اين چنين كه شما به ميدان آمدهايد، به ميدان مىرفتيم اساس دين
بر پاى نمىشد و اسلام عزّت و استيلايى نمىيافت. به خدا سوگند (كه شما)- يعنى
خوارج- (از اين رفتار) خون خواهيد دوشيد، (و تلخكاميها خواهيد ديد). آنچه به شما
مىگويم به خاطر بسپاريد.
[گفته على در باره
اشتر]
نصر، از عمر، از فضيل بن
خديج كه گفت:
هنگامى كه پيماننامه
نگاشته شد به على گفتند: اشتر بدانچه در اين پيماننامه آمده راضى نبوده است و
هنوز جز به ادامه پيكار با دشمن نمىانديشد. على گفت:
بلى، اشتر اگر ببيند من
راضيم، راضى شود. اينك من راضى هستم و شما نيز رضايت دادهايد و بازگشت از پيمان،
پس از رضايت و تغيير رأى و قول، پس از اقرار، نيك نباشد مگر آنكه از خدا نافرمانى
شود و بدانچه در قرآن (در لزوم وفاى به عهد) آمده است تجاوز روا داشته آيد. اما
اين كه يادآورى كرديد او فرمان مرا وانهاده است، من بر اين عقيده نيستم و او نيز
از چنان كسانى نيست (كه از فرمان من سر بتابد) و از اين رو، من در اين باب، از او
نگران نيستم[1]. اى كاش در
ميان شما، دو تن چون او مىبودند، بلكه كاش در ميان شما، يك تن مىبود كه نظرش
نسبت به دشمن چون نظر او مىبود، در آن صورت بار گران (فرماندهى)
[1] متن« ليس اتخوّفه على ذلك» و در شنهج[ لا
اعرفه على ذلك- او را چنين نمىشناسم].