حكم كسى جز اشتر هستيم؟ على به او گفت: (مرادت از) حكم اشتر چيست؟

گفت: حكم او اين است كه ما تيغ بر كشيم و بر يك ديگر بتازيم تا آنچه تو و او مى‌خواهيد بر آورده شود.

نصر: از عمرو بن شمر، از جابر، از ابى جعفر محمد بن على كه گفت:

چون مردم از على خواستند كه داوران را بگمارد، على به آنان گفت: معاويه براى اين كار كسى را كه بيش از عمرو بن عاص به رأى و نظرش اطمينان داشته باشد ندارد، و او را خواهد گماشت و هيچ يك از قريشيان دستگاهش را به شايستگى عمرو بن عاص نمى‌داند. پس شما هم عبد اللّه بن عباس را در برابر او برگزينيد، چه هيچ گرهى نيست كه عمرو ببندد و عبد اللّه از گشودنش درماند و هيچ گرهى نيست كه او بگشايد و اين از بستنش فرو ماند، و هيچ امرى نيست كه او استوار دارد و اين درهم نشكند و هيچ كارى نيست كه او در هم شكند و اين استوارش ندارد.[1] اشعث گفت: نه، به خدا سوگند تا قيام قيامت نبايد در ميانه ما، دو تن از قبيله مضر داورى كنند. اگر او مردى از قبيله مضر را گماشته است من مردى از يمانيان را قرار مى‌دهم. على گفت: من بيم آن دارم كه (اين) يمانى (محبوب) شما

[1] عبد اللّه بن عباس نيز خود در اين خصوص قولى دارد كه نقل آن خالى از فايده نيست:

« عبد اللّه بن عباس رضوان اللّه عليه را گفتند:« چه امرى على رضى اللّه عنه را مانع شد كه در يوم- الحكمين تو را به نمايندگى خود بفرستد؟» گفت:« به خدا سوگند( دست) ستمگر تقدير و بلاى آزمايش، مانع او شد و به حق سوگند اگر مرا فرستاده بود راه بر گذرگاه نفسهاى او( يعنى عمرو بن عاص) مى‌بستم، آنچه را مى‌گسست مى‌پيوستم و آنچه را مى‌پيوست مى‌گسستم، چون پرواز مى‌كرد فرود مى‌آمدم و چون فرود مى‌آمد بال فرا مى‌گشادم. ولى سرنوشت ديگر بود و فقط اندوه و تأسف به جاى مانده است، و مؤمنان را آخرت بهتر است ...» به طورى كه از روايت متن و حكايت تاريخ بر مى‌آيد« دست ستمگر تقدير» ى كه عبد اللّه بن عباس بدان اشاره كرده است از آستين اشعث در آمده و مخالفت و لجاجت او و گروه خوارج مانع انتصاب ابن عباس به داورى شده است.- م. سفيران، ابن الفراء، ترجمه پرويز اتابكى، صص 33- 34، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1363