باشد كه كردارش نيكو و مستوجب فضل است و از عيب و گزندش ايمنى
بود. و به راستى ستمگرى و دروغ به دين و دنياى آدمى زيان زند و كاستيهاى او را نزد
عيبجويان، كه به عنايت الاهى از آنان بى نياز است، آشكار مىكند چنان كه از
چارهجويى بر آن درمىماند. پس از دنيا بر حذر باش كه در هيچ چيزش كه بدان دست
يابى شادمانى واقعى نباشد. و تو مىدانى كه هرگز نتوانى چيزى را كه رقم تقدير بر
از دست رفتنش خورده است فرا چنگ آرى، گروهى آهنگ امر ناحقّى كردند و آن را به خداى
تعالى منسوب داشتند[1]، پس خداوند
دروغزنشان خواند و اندكى مهلتشان داد و سپس آنان را به تحمّل شكنجهاى سخت ناگزير
كرد. پس بترس از آن روزى كه آن كس كه سرانجام كارش ستوده گشته خشنود است و آن كس
كه لگامش را به شيطان سپرده و با ابليس نستيزيده، دنيايش فريفته و وى بدان دل
بسته، پشيمان است. سپس، تو مرا به داورى قرآن خواندى و خود مىدانى كه تو اهل قرآن
نيستى و مرادت به داورى آن نيست. از خداوند يارى خواسته شود كه خدا مستعان است. ما
به داورى قرآن پاسخ مىدهيم نه به درخواست تو. و هر كس به حكم قرآن رضايت ندهد به
گمراهى در بيراههاى بس ناپيدا كرانه و دور افتاده باشد.»
پايان اين بخش، در بخش
بعدى داستان داوران بيايد. و الحمد للّه و صلواته على سيّدنا محمد النّبى و آله
الطّاهرين. و السلام.
در جزء دوازدهم[2] از اجزاء
نسخه عبد الوهّاب به خط وى چنين يافتم:
«سمع على الشيخ ابى
الحسين المبارك بن عبد الجبّار الصّيرفى الاجلّ
[1] متن« فتأوّلوا على اللّه تعالى» و در شنهج( 1:
188)[ و تأولوا على اللّه عز و جل].
[2] متن به تصحيح قياسى« فى الجزء الثانى عشر» و
در اصل[ ... الثامن عشر].