responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) المؤلف : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    الجزء : 1  صفحة : 655

قرار رسيده كه بينيد و جز واپسين دم دشمن باقى نمانده است، چون امور رخ دهد، از همان آغاز، انجامش شناخته آيد. آن قوم به بويه و مرادى، جز ديندارى در برابر شما ايستادگى و لجاجت به خرج دادند تا به دست ما بدين وضع دچار آمدند. من فردا صبحگاهان بر آنان مى‌تازم و در پيشگاه خداى عز و جل به داوريشان مى‌كشانم.» اين سخن به آگاهى معاويه رسيد، وى عمرو بن عاص را بخواند و گفت:

ما را فقط شبى باقى مانده است كه فردا على به قصد فيصله‌[1] كار بر ما بتازد، چه چاره بينى؟ گفت: «راست خواهى، مردان تو چون رزماوران على نيستند و تو خود نيز چون على نيستى. او بر سر امر (دين) با تو مى‌جنگد و تو بر سر ديگر چيز (دنيا) با او مى‌ستيزى. تو هستى را طالبى و او خواستار نيستى است. عراقيان از اينكه تو بر آنها دست يابى بيم دارند ولى شاميان از اينكه على بر آنان چيره باشد باكى ندارند. با اين همه تو طرحى در افكن و آنان را برابر امرى قرار ده كه اگر بپذيرند يا نپذيرند به هر حال دچار اختلاف شوند. آنان را به داورى كتاب خدا ميان خود و ايشان بخوان كه به اين وسيله به مرادى كه از آنان دارى خواهى رسيد. من همواره (بيان) اين نكته را براى (روز مبادا و) زمانى كه تو بدان نياز داشته باشى‌[2] عقب افكنده بودم.» معاويه آن را دريافت و (با توجه به محاسن اين پيشنهاد) گفت: «راست گفتى.» نصر، از عمرو بن شمر، از جابر بن عمير[3] انصارى كه گفت:

گوييا هم اكنون آواى على را به روز هرير، آنگاه كه بر شاميان مى‌تاخت، مى‌شنوم و اين پس از آن بود كه گردونه پيكار مذحجيان با «عك» و «لخم» و «جذام»


[1] متن« بالفيصل» و در شنهج‌[ بالقصل‌].

[2] متن از روى شنهج« لوقت حاجتك اليه» و در اصل‌[ لحاجتك اليه‌].

[3] در اصل به تحريف‌[ نمير]- الاصابة، 1030

اسم الکتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) المؤلف : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    الجزء : 1  صفحة : 655
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست