به دست ما و از آن ماست كه بدان وسيله چيره دست را خوار و
خوار را ارجدار مىكنيم. و السلام.»
[معاويه نامه على را
پوشيده مىدارد و سپس منتشر مىكند]
نصر، از عمر بن سعد، از
نمير بن وعله كه گفت:
چون نامه على به معاويه
رسيد، روزى چند آن را از عمرو بن عاص پوشيده نگاه داشت، سپس وى را بخواست و آن
نامه را برايش خواند، عمرو او را سرزنش كرد. و از آن روز كه على در ميدان نبرد از
خون عمرو بن عاص درگذشت هيچيك از قريشيان در بزرگداشت (اين جوانمردى) على از عمرو
بن عاص جدّىتر نبود.
شعرى از عمرو بن عاص پس
عمرو بن عاص در شعرى اشاره به معاويه چنين سرود:
ألا للّه درّك يا ابن هند
و درّ الآمرين لك الشّهود ...
زهى خدا را، شگفتا از تو
اى پسر هند و شگفتا از آنان كه تو را چنين دستورها دهند! اى پدر ناشناخته، آيا به
فريفتن على طمع بستهاى، كه اين به آهن سرد كوفتن ماند، و اميدوارى او را به شكّ و
حيرت درافكنى[1] و انتظار
دارى (چنويى) از تهديد تو بهراسد[2].
پردهها كنار رفته و جنگ
دامان گسترده، چنان كه از بيمش موى كودك نوزاد سپيد شده است.
او را سپاهى زرهپوش است
كه از انبوهى، دشت را تيره كرده و شهسوارانش چون شيران شرزه مىخروشند.
اينك كه جنگ گام به گام
به سود او شده[3] و سپاهيان
تو از رزم خسته و فرسوده
[1] متن از روى شنهج( 3: 424)« آن تحيّره بشك» و
در اصل به خطا[ أن تخبره ...].
[2] متن« و ترجو أن يهابك ...» و در شنهج[ و تأمل
...].
[3] متن« اذا دلفت اليه» و در شنهج[ اذا رجعت
اليه ...].