و زان پس به پايان جنگ، نه (چون تو) نگهبانى براى شكتخوردگان
باشد[1] و نه پيش
از آن در طلايه سواران، پرچمدارى براى حمله بماند[2].
بسر گفت: «آيا اين (كه
گويى) چيزى جز مرگ باشد؟ به خدا سوگند كه از ديدار خداى تعالى گريزى نيست.»
رجز على
على [عليه السلام] ديگر
روز همراه اشتر از سپاه خود جدا شد و رو بدان تپّه نهاد و مىگفت:
انّى علىّ فاسألوا لتخبروا
ثمّ ابرزوا الى الوغى أو أدبروا ...
منم على، (از جنگ
آزمودگان) بپرسيد تا آگاه شويد، آنگاه يا به ميدان نبردم آييد يا پشت كنيد و
بگريزيد.
تيغم برنده و سنانم
دلدوز و جانشكار است، پيامبر پاكيزه خصال از ماست.
حمزه نيكرفتار[3] و جعفر
(طيّار) كه او را در بهشت[4] شهبالى
باشد از ماست.
اين شير خداست با چنين
افتخارات درخشان و آن يك پسر هند است، آن به كنام خزيده متزلزل رانده شده واپس
كشيده.
هماوردى على با بسر و
گريز وى
بسر در حالى كه نقابى
آهنين بر روى نهاده بود و شناخته نمىشد نزديك آن تپّه به سوى او تاخت و بانگ زد:
اى ابا حسن به ميدان من آى، على شتابان
[1] متن از روى شنهج« عاطف» و در اصل به خطا[
خاطف- رباينده].
[2] مراد اينكه تو كه در شكست نگهبان و مدافع شكتخوردگان
و در حلمه پرچمدار- طلايهدارانى خود را به مهلكه مينداز كه با مرگت سپاه از وجود
چون تويى محروم ماند.- م.
[3] مراد حمزة بن عبد المطلب، سيد الشهدا، عموى
گرامى پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و عموى على عليه السلام است.- م.
[4] جعفر بن ابى طالب( معروف به طيّار) برادر امير
مؤمنان على عليه السلام كه ده سال از آن حضرت بزرگتر بود و به روز« مؤته» در سال
هشتم هجرى شهيد شد. پرچمدارى مسلمانان در آن روز نخست با زيد بن حارثه بود كه كشته
شد و جعفر پرچم را به دست راست برداشت و چون دستش را جدا كردند آن را به دست چپ
گرفت و آن را نيز قطع كردند سپس پرچم را ميان بازوانش نگاه داشت تا او را كشتند و
شهيد از پا درآمد. جعفر را« ذو الجناحين- صاحب دو شهبال» و« ذو الهجرتين- دو بار
هجرت كرده» ناميدهاند.- الاصابة و كتاب مغازى و الحيوان( 3: 233).