هر كس كه روزى معتقد به
لزوم نگهداشت پيوند خويشاوندى بوده اينك با من يار و همفكر است.
چه قدر ميان آن كس كه از
دور بانگى مىكند و آن كس كه با تمام قوا درگير جنگ شده، و آن كه دست از هستى شسته
و ضربات نيزهها و تيغهاى برّان را به گشادهرويى استقبال مىكند، تفاوت است.
آيا معاوية بن حرب مرا
تبعيد مىكند؟ تحمّل چنين تبعيدى پروردگارم را از من خرسند خواهد كرد.
و اگر عمرو بر اثر اين
سخنانم از من دورى گزيند، باكى نيست كه دستهاى او به نيرنگ و خيانت آلوده است، و
من اگر از سر ديندارى خود از آنان مىگسلم، در خاور و باختر به آرامش وجدان پهنه
گستردهاى فراروى دارم.
اى ابا الحسن، اينك كه
معاويه هماوردى با تو را خوش ندارد به هماوردى من آى. على گام پيش نهاد و يارانش
به او گفتند: اين سگ را فرونه كه همطراز[2]
تو نيست. گفت: به خدا سوگند كه امروز به ديد من كينتوزى وى نسبت به من كمتر از
معاويه نيست. من و او را به هم واگذاريد. سپس بدو حمله برد و وى را به دو نيم كرد،
چنان كه پيكرش نيمى از راست و نيمى از چپ به خاك افتاد. و هر دو سپاه از صلابت اين
ضربت به لرزه در آمدند، آنگاه (براى عبرت ديگران خطاب به آن نعش دو پاره) گفت: اى
عروه برو و قومت را آگاه كن! سوگند بدان كو محمد را به حق بر انگيخت هم اينك دوزخ
را مىبينى و در شمار پشيمانان در آمدهاى.
[1] در شنهج( 2، 300)[ ابو داود عروة بن داود
العامرى].
[2] متن« فانه ليس لك بخطر» و در اللسان آمده
است[ و هذا خطير لهذا و خطر له، يعنى اين در شأن و مقام برابر اوست].