responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) المؤلف : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    الجزء : 1  صفحة : 625

حمايت مردم شهر و ديار خويش است، اما اشتر و عدىّ به فتنه‌انگيزى خشم آورده‌اند و ديگران را تحريك مى‌كنند و جولان مى‌دهند كه خداوند، ان شاء اللّه، فردا آن دو را نيز خواهد كشت. ابن خديج گفت: اگر مردان به ديده تو همه يكسانند (و كشتگان ما و آنان سربسرند) به ديده ما چنان نيستند. معاويه از (گفته) ابن خديج به خشم آمد. و حضرمى در اين باره به شعر گفت‌[1]:

معاوى قد نلنا و نيلت سراتنا

و جدّع أحياء الكلاع و يحصب ...

اى معاويه، ما و بزرگانمان را گزندى سخت رسيد و دست قبايل كلاع و يحصب از پيكرشان جدا شد، بدانچه بر سر ذى كلع، كه خدا از جوار رحمت خود دورش ندارد، آمد و آنچه از مصيبت قتل حوشب بر همه يمانيان رسيد.

اى معاويه، آن دو چنان مدافعان و رزماوران دليرى بودند كه خود بهتر مى‌دانى و من در اين آشكار گويى خود دروغ و گزافى نمى‌گويم.

اگر به جاى هلاكت آن دو فديه و قربانى پذيرفته مى‌شد، ما خود و پدر و مادرمان را فداى آن دو مى‌كرديم.

نيزه‌هاى ما نيز جان شهسواران آنها را كه مى‌خواستند بند از بند ما بگسلند، بگرفت، اما ابن قيس يا عدىّ بن حاتم و اشتر نه چنانند كه شرنگ جانكاه نيستى را به سادگى بنوشند.

[گذر كردن اسود بر عبد اللّه بن كعب در واپسين دم زندگى او]

سپس بر سر حديث عمر بن سعد باز آمد. نصر، از عمر، از عبد الرحمن بن عبد اللّه‌[2] كه گفت:

عبد اللّه بن كعب‌[3] به روز صفّين از پاى در آمد، و اسود ابن قيس‌[4] در واپسين دم زندگى او كه هنوز اندك رمقى داشت بر او بگذشت و گفت: به خدا سوگند كه از پا در آمدن (و احتضار) تو بر من بسى گران و ناگوار


[1] در شنهج‌[ و قال شاعر اليمن يرثى ذا الكلاع و حوشب- و شاعر يمن در رثاى ذى الكلاع و حوشب گفت.]

[2] در شنهج‌[ عن عبيد الرحمن بن كعب.]

[3] عبد اللّه بن كعب مرادى كه به روز صفّين كشته شد و از ياران على بود- الاصابة، 4909 و در شنهج‌[ عبد اللّه بن بديل‌] آمده، عبد اللّه بن بديل و برادرش عبد الرحمن بن بديل نيز هر دو در صفّين كشته شدند.

[4] در شنهج‌[ اسود بن طهمان خزاعى‌].

اسم الکتاب : پيكار صفين (ترجمه وقعة صفين) المؤلف : نصر بن مزاحم؛ مترجم پرويز اتابکي    الجزء : 1  صفحة : 625
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست