نعمان خشمگين شد و گفت:
اى معاويه، انصار را به سبب چالاكى در جنگ سرزنش مكن، كه ايشان به روزگار جاهليّت
نيز (در ركاب پيامبر) همين گونه بودند، آنان خدا را مىخواهند و مىخوانند و من
ايشان را با پيامبر خدا صلى اللّه عليه همچنين ديدهام [كه چنين چالاكيها بسيار
مىكردند]. اما اينكه مىخواهى با تعدادى، برابر آنها، از قريشيان به مقابله آنان
روى، تو خود مىدانى كه قريش [در گذشته] از دست ايشان چه ديده و چه كشيده است[1]! اگر خواهى
همان معامله را باز بينى چنان كن. اما در باره خوردن خرما و اشكنه عدس، بايد گفت
كه خرماى نيكو از آن ماست و اگر شما هم آن را مىچشيديد با ما هم سليقه مىشديد.
اما اشكنه از آن يهود بود و چون ما آن را خورديم و گوارا يافتيم به خوردن آن از
ايشان مشهورتر شديم چنان كه قريش نيز به خوردن كاچى مشهور گشت.
پاسخ مسلمه به معاويه
پس از او، مسلمة بن مخلد
به سخن در آمد و گفت: اى معاويه، پيشينه و تبار و ياوريهاى انصار (به پيامبر)
نكوهش بردار نيست، اما اينكه آنان تو را غمنده كردهاند، ما را نيز اندوهگين (و
گلايهمند) كردهاند و اگر ما از ايشان خرسند مىبوديم از آنان جدا نمىشديم و از
گروهشان به در نمىآمديم با آنكه اين جدايى منجر به دورى ما از خاندان و عشيره و
به غربت افتادن از حجاز و تن دادن به جنگ با عراق شد. ولى ما اين همه را به خاطر
تو پذيرفتيم و در برابر، از تو چشمداشت عوض داريم. اما اگر قصه خرما و اشكنهخورى
را پيش كشى نسب تو نيز به كاچىخوران[2]
[1] اشاره به فتح مكه و شكست كفار قريش به پايمردى
انصار رسول اللّه( ص).- م.
[2] سخينه، غذايى كه از آرد و روغن، و گويند از
آرد و خرما فراهم كنند غليظتر از آش و رقيقتر از حلوا( كه ظاهرا همان كاچى است.-
م.) قريش آن را بسيار مىخوردند چنان كه به« سخينه خوار كاچىخور» معروف گشتند.