قريش و صاحب اختيار آنى، اگر اين جريان مسير خود را طى كند و
تو در آن بر كنار و گمنام[1] باشى امر و
نامت حقير و خوار شود، پس به گروه مردم شام بپيوند و با آنان همدستى كن و همداستان
شو و خون عثمان را بطلب كه بدين وسيله بنى اميه را مستقر كنى[2]. آنگاه عمرو (پسرانش را مخاطب ساخت
و) گفت: اى عبد اللّه، تو مرا به امرى رهنمون شدى كه خير دين و آخرتم در آن است، و
تو اى محمد، مرا به كارى ره نمودى كه خير دنيايم در آن باشد، و من در آن مىانديشم.
چون شب تيره شد در حالى
كه خانوادهاش (پيرامونش بودند و) بدو مىنگريستند به صداى بلند چنين مىخواند: