جرير نزد ما آمد و انبوهى حوادث رخ داد كه نشانههاى خوار
ساختن و به ذلت كشاندن ما از آنها نمودار است.
من با او سخت مىكوشم[1] و ميانه من
و او شمشير داورى كند، من كسى نيستم كه جامه ذلت بر تن كنم.
اگر شام، چنان كه
بزرگانش گفتهاند، يكسره بى چون و چرا گردن به فرمان من نهد و چون يمانيان اطاعت
كند، و اگر همگى هم آواز شوند، على را با سپاهى كه هر خشك و ترى را بر سرش
مىشكند، در هم مىكوبم.
من اميدوارم به بهترين
مرادى كه فردى كامياب بدان نايل مىشود (و به پيروزى كامل) دست يابم و از سلطنت بر
عراق نوميد نيستم.
اما اگر مردم در يارى به
من چنين كه مىپندارم يك دل نباشند و بر خلاف گمان من باشند، گرفتار سرپنجه شيرى
دژم هستند[2].
[گفتگوى معاويه با
جرير و عتبه]
نصر گفت: محمد بن عبيد
اللّه، نقل از جرجانى مرا گفت:
جرير (پى در پى) معاويه
را به بيعت تشويق مىكرد، اما معاويه به وى گفت: اى جرير، اين نه خواب و خيال است
بلكه امرى است دشوار با پيامدهاى بسيار، لختى فرصتم ده تا در آن بنگرم و بسنجم، و
معتمدان موثق خود را به رايزنى خواند، از آن ميان برادرش، عتبته بن ابى سفيان گفت:
در اين مهم با عمرو بن عاص سخن گوى و دينش را از او بخر، زيرا تو خود او را بهتر
مىشناسى و مىدانى وى كه از كار عثمان به روزگار زندگى او كناره گرفت، البته اگر
(تعلل و) فرصتى بيند (و وعدهاى به او داده نشود) از كار تو (كه عنوان خونخواهى
همان عثمان را دارد) بيشتر كناره مىگيرد[3].
[1] متن« اكابده بر او سخت مىگيرم» و در شنهج[
كايده با او كيد و دستان مىكنم].
[2] در متن و اصل« و ان يخلفوا ظنّى كف عابس» اين
بيت در شنهج نيامده است.
[3] متن« اشد اعتزالا ان ير فرصة» و در شنهج[ اشد
اعتزالا الا ان يثمن له دينه كناره گيريش از تو بيشتر خواهد بود مگر آنكه دينش به
بهايى خريده شود].