نيكان ما چون آب زلال جارى رفتهاند[1] و رسوبات و گل و لايمان
بر جاى ماندهاند ولى ما را دينى است كه دستخوش هوى نگردد و ايمانى به يقين كه
شكّى را در آن راه نباشد.»
نبرد عمير بن عطارد
همراه گروهى از بنى تميم
پس على وى را به نيكى
ستود، سپس صبحگاه آدينه عمير بن عطارد با گروهى از بنى تميم به ميدان رفت، و او كه
در آن روزها سالار و خواجه مضريان كوفه بود گفت: اى قوم، من گام از پى گام ابو
طفيل مىنهم و شما نيز گام به جاى گامهاى كنانه مىنهيد. پس با پرچم خويش به
پيشروى پرداخت و مىگفت:
قد ضاربت فى حربها تميم
انّ تميما خطبها عظيم ...
تميم در جنگ خويش
ضربههاى جانانه زدند كه دلاورى و هنرنمايى تميم بس عظيم و سترگ است.
تميم را نورسيدگان و
كهنسالان نيكنام است چه گرانمايه تبار را نسلى ارجمند باشد.
اگر من پرچم خود را بر
سرشان نيفرازم[2] مرا سرزنش
كنيد. (به پيش!) كه ما را دينى است استوار و آرمانى درست و راستين.
پس با پرچم خود چندان
ضرباتى زد كه آن را گلگون ساخت، و يارانش تا شامگاه نيك جنگيدند. آنگاه عمير
همچنان سلاحپوش نزد على بازگشت و گفت: اى امير مؤمنان، من از آغاز بر اين مردم خوش
گمان بودم ولى اينك در عمل چيزى بيش از حدّ انتظار خود از آنان ديدم، از هر جهت
نيك جنگيدند و به آسانى دشمن خود را سخت به تكاپو افكندند و به خواست خدا از عهده
دشمن بخوبى بر آيند. (و بزودى كارش را بسازند.)
[1] متن از روى شنهج« قد ذهب صفونا و بقى كدرنا» و
در اصل به تحريف[ ... ذهب عفونا ...].
[2] متن به تصحيح قياسى« ان لم تزرهم رايتى ...» و
در اصل به تحريف[ ان لم تزدهم] و در شنهج[ ان لم تردهم].