پس خشم و كينهاى را كه در دل كينتوز خود دارند بر ما عيان
كردند، و اين را ريشهايست كهن[1].
بديشان گفتم: از چيست كه
مردانشان را چنين بينم كه به كندى و سنگينى گام بر مىدارند گويى سنگى گران بر پاى
دارند.
اى كه پدرانتان را پدرى
نامآور نبوده، حدّ خود را بدانيد و دور شويد كه شما از طرازى هستيد و ما از طرازى
ديگريم، ما مردمى هستيم كه خدايمان چنين ويژگى بخشيده كه خود را شايسته آن بينيم و
شما نيز سزاوار همانيد كه هستيد.
يا آزمايشى چون آزمون ما
دهيد و يا به برترى ما اقرار كنيد، البته هرگز، چندان كه شتر (به صحرا) پويد،
پويندهاى (در جهان) به گرد ما نرسد.
مضريان از شعر حضين به
خشم آمدند، از اين رو ابو طفيل، عامر بن واثله كنانى[2] و عمير بن عطارد بن
حاجب بن زراره تميمى و نامداران بنى تميم، و قبيصة بن جابر اسدى با نامداران بنى
اسد، و عبد اللّه بن طفيل عامرى[3] با
نامداران هوازن نزد على آمدند، و ابو طفيل گفت: اى امير مؤمنان، به خدا ما از اين
كه قومى كه خداوند آنان را به نظر محبّت تو ويژگى داده است، خدا را بر اين نعمت
ستايش كنند و سپاس گزارند رشكى نمىبريم، ولى اين دسته ربيعيان مىپندارند كه بيش
از ما دوستدار و سزاوار جوار تو هستند و دوستى تو با ايشان سواى
[1] متن\sُ« فابدوا الينا ما تجنّ صدورهم\z علينا من البغضا و ذاك له
أصل»\z\E و در شنهج[ فابدوا لنا ممّا تجن صدورهم هو السوء و البغضاء و
الحقد و الغل آنچه از بدى و كينتوزى و رشك و نابكارى در سينههايشان دارند بر ما
آشكار كردند].
[2] عامر بن واثلة بن عبد اللّه بن عمرو بن جحش
ليثى. به سال جنگ احد زاده شد و پيامبر خدا( ص) را بديد، از ابو بكر و راويان بعد
از او، و نيز از عمر روايت كرده و در سال يكصد و ده هجرى در گذشته و از تمام ديگر
اصحاب پيامبر( ص) بيشتر زيسته است- الاصابة، 670( باب الكنى) و تهذيب التهذيب. در
شنهج به تحريف[ عامر بن وائلة].
[3] در اصل[ عبيد اللّه بن عامر] كه اينجا در متن
از روى شنهج تصحيح شد و در صفحات آينده متن نيز طبق نسخه اصل به همين صورت صحيح
آمده است.