نزد معاويه برو و بگو: ما اين (بسيج را پرداخته و اين) راه را
(تا بدينجا) پيمودهايم، و من از جنگ با شما، پيش از اتمام حجّت، اكراه دارم. ولى
تو با سوارانت بر ما تاختى[1] و پيش از
آنكه ما به جنگ با تو پردازيم به پيكار ما برخاستى و در آغازيدن جنگ بر ما پيشدستى
كردى، نظر ما بر آن است[2] كه (تا
بتوانيم) از جنگ خوددارى ورزيم تا تو را دعوت به حق نموده و اتمام حجّت كرده باشيم.
اينك اين ستيزهجويى ديگرى است كه از شما سرزده و بين مردم و آب مانع شدهايد، پس
اين مانع را از ميان بردار تا (ديگر بار) به آنچه ميان ما و شما مىگذرد و بدانچه
ما و شما تا بدينجا كردهايم نيك بينديشيم. اگر تو را خوشتر آن است كه قصد (اصلى)
را كه به خاطر آن آمدهايم وانهيم و بگذاريم مردم بر سر آب بجنگند تا هر كه پيروز
شد آن را بنوشد! همچنان كنيم[3].
معاويه به ياران خود
گفت[4]: شما چه نظر
مىدهيد؟ وليد بن عقبه گفت:
همانگونه كه (آنان)
عثمان را از آب باز داشتند ما هم آب را بر آنها مىبنديم. وى را چهل روز در محاصره
گرفتند و جرعهاى آب سرد و لقمهاى گوارا را از او باز گرفتند، خدا مرگشان دهد،
بگذار تشنگى ايشان را بكشد. (اما) عمرو گفت: مانع ميان آن قوم و آب را بر طرف كن،
زيرا آنها تشنه نمىمانند كه تو سيراب باشى (و سرانجام به آب مىرسند)، اما به جز
مسئله آب، در آنچه بين تو و ايشان مىگذرد نيك بينديش و تأمل كن. وليد ديگر بار
گفته خود را تكرار كرد. و عبد اللّه بن ابى سرح[5]
[2] متن« نحن من رأينا» و در شنهج[ ممن رأينا
...].
[3] يعنى ما براى جنگ بر سر آب نيامدهايم بلكه
قصد ما هر دو، تعيين تكليف حكومت است اما اگر تو ترجيح مىدهى كه بر سر آب نيز
بجنگيم ما از آن ابايى نداريم.- م.
[4] در شنهج به اضافه دارد[ چون صعصعه پيام خود را
به معاويه به پايان آورد، معاويه به يارانش گفت:].
[5] عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح بن حارث بن حبيب
بن حذافة بن مالك بن حسل بن عامر بن لؤى، كسى است كه افريقا را در روزگار عثمان
فتح كرد و پس از آن والى مصر شد و به سال 59 در آخر دوران معاويه درگذشت- الاصابة
4702- در شنهج به تحريف[ عبد اللّه بن سعيد] آمده است.