اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 67
گزارش را فرستاده دروغ گفته است. او به من گفت: آيا بدان چه
گفتهاى سوگند مىخورى؟
من گفتم: همانا مردم
افسونگرانند- يعنى دوست دارند دل تو را از من چركين كنند- تو به سخن آنان گوش مده
زيرا ما به تو نيازمندتريم از تو به ما.
او به من گفت: آيا يادت
مىآيد كه يك روز از تو پرسيدم: آيا براى ما سلطنتى هست؟
و تو پاسخ دادى، آرى
سلطنتى طولانى و پهناور، كه پيوسته در كار خود مهلت خواهيد داشت، و در دنيايتان
وسعت، تا اينكه خون ناحقّى از ما را در ماه حرام و شهر حرام [مكه] بريزيد. من
دانستم كه حديث را حفظ كرده است پس گفتم: شايد خداوند عزّ و جلّ تو را كفايت كند،
يعنى تو را حفظ كند از اينكه مرتكب چنين امرى شوى، زيرا من شخص خاص تو را در نظر
نداشتم، و آن حديثى بوده است كه من آن را روايت كردم، شايد فرد ديگرى از خاندانت
مرتكب چنين كارى شود. در اين هنگام منصور خاموش شد، و چون به خانهام آمدم يكى از
دوستان و شيعيان ما نزد من آمد و گفت: قربانت گردم، بخدا سوگند من تو را در موكب
ابو جعفر ديدم كه بر الاغى سوار بودى، و او بر اسبى سوار و چنان با شما سخن مىگفت
كه گويى شما زير دست او هستيد، و پيش خود گفتم: اين حجّت خدا بر خلق، و صاحب الامر
است كه بايد از او پيروى شود، و آن ديگرى كار بر خلاف مىكند و اولاد پيامبران را مىكشد،
و بر زمين آن گونه كه خدا دوست ندارد خون مىريزد، و امام در موكب اوست و سوار بر
الاغى، و اين چنين ترديد به دلم راه يافت، تا آنكه بر خودم و دينم ترسيدم. او گفت
امام به من فرمود: اگر تو فرشتگانى را مىديدى كه در جلو و عقب و سمت راست و چپ من
بودند هر آينه او را خوار مىشمردى، و آنچه را هم داشت كوچك مىگرفتى. او گفت:
اكنون دلم آرام گرفت.
او سپس گفت: اينان تا كى
سلطنت خواهند كرد و چه هنگام از دست ايشان آسايش به دست خواهد آمد؟ من گفتم: آيا
نمىدانى كه هر چيزى مدّتى دارد؟ او گفت: آرى.
من گفتم: آيا براى تو
سودى خواهد داشت كه بدانى اين امر هر گاه موعدش فرا رسد، از يك چشم به همزدن
سريعتر خواهد بود؟ اگر تو وضع ايشان را نزد خداوند مىدانستى بيشتر و سختتر آنها
را دشمن مىداشتى، و اگر تو يا همه مردم زمين بكوشيد، آنان را
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 67