اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 343
حسين را در آغوش بگيرد به خواست خدا او را زيارت خواهد كرد.
[448] اسماعيل بن عبد
اللَّه قرشى مىگويد: مردى خدمت امام صادق عليه السّلام رسيد و به حضرت عرض كرد:
اى فرزند رسول خدا! در خواب ديدم كه گويا در بيرون از شهر كوفه در جايى هستم كه آن
را مىشناسم و گويى شبحى از چوب يا مردى تراشيده شده از چوب بر اسبى چوبين سوار
است و شمشير خود را به من مىنمايد و من در حالى كه ترسيده و هراسان بودم به او
نگاه مىكردم. امام عليه السّلام فرمود: تو مىخواهى زندگى فردى را بربايى [تباه
سازى]، پس بترس از خدايى كه تو را آفريده و سپس تو را بميراند. آن مرد [با شنيدن
اين سخن] گفت: گواهى مىدهم كه به تو علم داده شده و آن را از كانش كاويدهاى.
اكنون اى فرزند رسول
خدا! تو را از تعبيرى كه براى من كردى آگاه مىگردانم. مردى از همسايگانم نزد من
آمد و ملك خود را براى فروش بر من عرضه داشت و من تصميم گرفتم با قيمت بسيار
ناچيزى آن را به چنگ آورم، زيرا مىدانستم خواهانى جز من ندارد.
امام عليه السّلام
فرمود: و همسايه تو ما را دوست مىدارد و از دشمن ما تبرى مىجويد؟ او گفت:
آرى اى فرزند رسول خدا!
او انسانى ديدهور است با دينى استوار و من به درگاه خداوند عزّ و جلّ و پيشگاه
شما از تصميم و نيّت خود توبه مىكنم. اينك اى فرزند رسول خدا! اگر او ناصبى بود
انجام اين كار بر من روا مىشد؟ امام عليه السّلام فرمود: امانت را به هر كه تو را
امين دانسته و خواهان خيرخواهى توست رد كن اگر چه به قاتل امام حسين عليه السّلام.
وضعيّت مردان مؤمن در
دوران حكومت حقّه
[449] عبد الملك بن اعين
مىگويد: نزد امام باقر عليه السّلام از جا برخاستم و بر دستم تكيه كردم و گريستم.
حضرت فرمود: تو را چه مىشود؟ عرض كردم: اميد آن داشتم كه تا نيرويى در تن دارم
حكومت حقّه شما را ببينم. امام عليه السّلام فرمود: آيا همين شما را خشنود نمىكند
كه دشمنانتان يك ديگر را مىكشند و شما در خانههاتان ايمنيد، همانا اگر اين امر
تحقق يابد به هر يك از شما نيروى چهل مرده داده مىشود و دلهايتان چون پارههاى
آهن مىگردد كه اگر با آنها به كوهها بزنند آنها را از بن بركند، شما در آن
روزگار، حاكمان
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 343