اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 326
آن را نماز زوال مىنامند. فرمود: آنها كه اين نماز را
مىخوانند همان شيعيان على بن ابى طالب عليه السّلام هستند و اين نماز
توبهكنندگان است. پس آن حضرت نماز خواند و من هم نماز خواندم، آن گاه براى حضرت
ركاب گرفتم و حضرت عليه السّلام همان دعايى را خواند كه در آغاز خوانده بود و سپس
فرمود: خدايا! مرجئه را لعنت كن كه دشمنان ما در دنيا و آخرتند. عرض كردم: فدايت
گردم چه چيز شما را ياد مرجئه انداخت؟ فرمود: يك مرتبه به خاطرم آمدند.
قطعهاى از تاريخ
زندگى پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم
[418] حسين بن ابو حمزه
از امام صادق عليه السّلام روايت مىكند كه فرمود: هنگامى كه قريش آهنگ كشتن
پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كردند گفتند: با ابو لهب چه كنيم؟ ام
جميل [همسر ابو لهب] گفت: من براى او بس، به او مىگويم: امروز مىخواهم در خانه
باشى و با هم صبوحى كنيم. چون فردا شد و مشركان براى كشتن پيامبر صلّى اللَّه عليه
و آله و سلّم آماده شدند ابو لهب با همسرش در خانه نشست و مى گسارد. ابو طالب على
عليه السّلام را خواند و بدو گفت: فرزندم! به سوى عمويت ابو لهب برو و درب خانه او
را بكوب، اگر درب خانه را باز كرد وارد شو و گر نه بر درب يورش ببر و آن را بشكن و
داخل شو و به او بگو: پدرم مىگويد: كسى كه عمويش در ميان قومى، چشم اوست، خوار
نگردد. ابو لهب گفت: پدرت راست گفته، اينك بگو چه شده است؟ گفت: برادرزادهات را
مىكشند و تو نشستهاى و شراب مىگسارى! ابو لهب از جا برجست و شمشير خود برداشت.
ام جميل پيش آمد و به او آويخت، ابو لهب دست خود بالا برد و چنان تپانچهاى بر
صورت او نواخت كه چشمش از حدقه بيرون افتاد و تا هنگام مرگ همچنان يك چشم نداشت.
پس از آن ابو لهب با
شمشير از خانه بيرون رفت. قريش او را ديدند و آثار خشم را از چهره او خواندند و
گفتند: تو را چه مىشود؟ گفت: من با شما عليه برادرزادهام بيعت كردم ولى شما اينك
مىخواهيد او را بكشيد؟ به لات و عزّى سوگند تصميم گرفتهام اسلام بياورم و اينك
مىبينيد چه مىكنم. آنها از او پوزش طلبيدند و او بازگشت.
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا الجزء : 1 صفحة : 326