responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا    الجزء : 1  صفحة : 303

و بكشتش و جنازه‌اش را بر سر راه افكند. كسانى كه از نژاد ابو بكر و عمر و عثمان بودند گرد آمدند و گفتند: دوست ما هم شأن و هم وزنى نداشت و ما به جاى او جز جعفر بن محمد كسى را نكشيم كه جز او كسى رفيق ما را نكشته است. امام صادق عليه السّلام در آن هنگام به سوى محله قبا رفته بود. من خدمت آن حضرت رسيدم و تصميم اين گروه را به آگاهى ايشان رساندم. حضرت فرمود: آنها را وانه. همين كه آن حضرت بازگشت و آن گروه ايشان را بديدند به سويش يورش بردند و گفتند: دوست ما را كسى جز تو نكشته و ما احدى را به جز تو به جاى او نخواهيم كشت. حضرت فرمود: گروهى از ميان خود برگزينيد تا با من سخن گويد. پس گروهى از آنها جدا شدند و حضرت دست آنها را گرفت و به مسجد درآورد. به دنبال آن ايشان از مسجد بيرون آمدند در حالى كه مى‌گفتند:

ابو عبد اللَّه جعفر بن محمد بزرگ ماست و پناه بر خدا كه همچون اويى چنين كند يا دستور انجام آن را دهد، باز گرديد.

سماعه مى‌گويد: من همراه آن حضرت رفتم و به ايشان عرض كردم: چه زود خشم آنها به خشنودى گراييد! حضرت فرمود: آرى، من آنها را خواندم و گفتم: يا خاموش باشيد يا آن نامه را بيرون مى‌آورم. من عرض كردم: فدايت شوم مگر آن نامه چيست؟

فرمود: مادر خطاب، كنيز زبير بن عبد المطّلب بوده و نفيل [مردى از طائفيان‌] بر او دست اندازى كرد و آبستنش بساخت. زبير به دنبال او فرستاد و او به طائف گريخت.

زبير در پى او روانه طائف شد. قبيله ثقيف زبير را ديدند و به او گفتند: اى ابا عبد اللَّه! اينجا چه مى‌كنى؟ گفت: نفيل شما كنيز مرا فريفته و بدو دست يافته. نفيل كه از جريان آگاه شده بود به شام گريخت. زبير نيز در سفرى بازرگانى به شام رفت و در سر راه خود به پادشاه دومه وارد شد. پادشاه به او گفت: اى ابا عبد اللَّه! من از تو خواهشى دارم.

زبير گفت: خواهشت چيست؟ گفت: تو فرزند يكى از خويشان خود را گرفته‌اى و من مى‌خواهم او را به وى بازگردانى، [چنين برمى‌آيد كه نفيل به پادشاه دومه شكايت كرده بوده كه زبير فرزند مرا- كه مقصود خطاب بوده- پيش خود نگه داشته و از او خواسته است كه وى را از زبير بازستاند]. زبير گفت: بايد آن شخص [كه به تو شكايت كرده‌] نزد من‌

اسم الکتاب : ترجمه روضة کافي شيخ کليني المؤلف : آژير، حميد رضا    الجزء : 1  صفحة : 303
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست