اسم الکتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام المؤلف : سليم بن قيس الهلالي الجزء : 1 صفحة : 568
به پيشگاه تو و پيامبرت مىنمايم. نه بخدا قسم، هرگز از شما
راضى نمىشوم تا پدرم پيامبر را ملاقات كنم و آنچه شما انجام داديد به او خبر دهم،
تا در باره شما حكم كند».
اينجا بود كه ابو بكر
صداى واى و ويل بلند كرد و به شدّت به جزع و فزع افتاد. عمر گفت: اى خليفه پيامبر،
از سخن زنى جزع و فزع مىكنى؟!
4 شهادت و تدفين حضرت
زهرا عليها السّلام
وصيّتهاى حضرت زهرا
عليها السّلام
ابن عبّاس مىگويد: حضرت
زهرا عليها السّلام بعد از رحلت پدرش پيامبر صلى اللَّه عليه و آله چهل شب ماند.[1] وقتى
بيماريش شدّت يافت على عليه السّلام را صدا زد و فرمود: «اى پسر عمو، حال مرا كه
مىبينى، من تو را وصيت مىكنم كه با دختر خواهرم زينب ازدواج كنى تا براى
فرزندانم مثل خودم باشد. و براى من تابوتى آماده كنى، كه من ديدم ملائكه آن را
توصيف مىكردند. و بر جنازه من و دفنم و نماز بر من احدى از دشمنان خدا حاضر
نشوند».
ابن عبّاس مىگويد: اين
همان سخن امير المؤمنين عليه السّلام است كه فرمود: مسائلى بود كه براى ترك آنها
راهى نيافتم، چرا كه قرآن طبق آن بر قلب محمّد صلى اللَّه عليه و آله نازل شده بود[2]: يكى جنگ با
ناكثين و قاسطين و مارقين كه دوستم پيامبر صلى اللَّه عليه و آله مرا به جنگ با
آنان وصيّت كرده و بر سر آن با من پيمان بسته بود، و ديگر تزويج امامه دختر زينب
كه فاطمه به من وصيّت كرده بود.
عكس العمل شهادت حضرت
زهرا عليها السّلام بين مردم
ابن عبّاس مىگويد: حضرت
زهرا عليها السّلام همان روز[3] از دنيا
رفت. صداى گريه زن و مرد
[1] كلمه« بقيت» يا« لبثت» كه در اينجا به كار
رفته دو احتمال دارد: 1- حضرت چهل روز بعد از پدر بزرگوار زنده ماند. 2- حضرت تا
چهل روز- در عين مريضى- حالش بهتر بود و بعد از آن شدّت يافت.
[2]« ب» و« د»: دو مسأله كه بر ترك آن دو راهى
نداشتم مگر آنكه بر آنچه بر محمّد صلى اللَّه عليه و آله نازل شده كافر شوم.
[3] منظور از« همان روز» يا روز چهلم است، و يا
همان روزى كه حضرت وصيّت فرمود.
اسم الکتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام المؤلف : سليم بن قيس الهلالي الجزء : 1 صفحة : 568