اسم الکتاب : أسرار آل محمد عليهم السلام المؤلف : سليم بن قيس الهلالي الجزء : 1 صفحة : 335
مگر آنها چه بودند و چه كسى دستور داده بود كه آنان حاكم
باشند[1] و عطا كنند
يا مانع از حق كسى شوند؟! ولى امت به آن دو مبتلا شدند و آنها هم خود را داخل چيزى
كردند كه حقى در باره آن نداشتند و در مورد آن چيزى نمىدانستند.
هنگامى كه ابو بكر مىخواست
فدك را از دست فاطمه عليها السّلام خارج كند در حالى كه در دست او بود آن حضرت به
آنها فرمود: «آيا در دست من نبود و وكيل من در آن نبود و در زمان حيات پيامبر صلى
اللَّه عليه و آله غلّه آن را نخورده بودم»؟ گفتند: بلى. فرمود: «پس چرا در مورد
چيزى كه در دست من است از من دليل و شاهد مىخواهيد»؟ گفتند: چون غنيمت مسلمانان
است، اگر شاهد آوردى به تو مىدهيم و گر نه امضا نمىكنيم! فاطمه عليها السّلام-
در حالى كه مردم در اطراف آن دو نفر مىشنيدند- فرمود: «مىخواهيد كارى كه پيامبر
صلى اللَّه عليه و آله كرده ردّ كنيد و در باره ما بخصوص حكمى جارى كنيد كه در
باره ساير مسلمين انجام ندادهايد؟ اى مردم، بشنويد آنچه اين دو مرتكب مىشوند[2]. چه نظر
مىدهيد اگر من اموالى را كه در دست مسلمين است ادّعا كنم، آيا از من شاهد
مىخواهيد يا از آنها»؟ گفتند: البتّه از تو مىخواهيم. فرمود: حال اگر همه
مسلمانان آنچه در دست من است ادّعا كنند از آنها شاهد مىخواهيد يا از من؟
عمر غضبناك شد و گفت:
اين غنيمتى است براى مسلمين و زمين آنها است، و آن در دست فاطمه است و محصول آن را
مىخورد. اگر شاهدى بر ادعاى خود آورد كه پيامبر از بين مسلمين اين غنيمت و حقّشان
را به فاطمه بخشيده در اين باره تجديد نظر مىكنيم.
حضرت زهرا عليها السّلام
فرمود: مرا بس است! اى مردم شما را بخدا قسم مىدهم، آيا از پيامبر صلى اللَّه
عليه و آله نشنيديد كه مىفرمود: «دخترم فاطمه سيّده زنان اهل بهشت است»؟ گفتند:
آرى بخدا قسم اين را از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله شنيديم. فرمود: «آيا سيده
زنان اهل بهشت ادّعاى باطل مىكند و آنچه حقّش نيست مىگيرد؟ اگر چهار نفر بر عليه
من به فحشا شهادت دهند يا دو نفر به سرقت شهادت دهند، آيا سخن آنان را بر عليه من
تصديق مىكنيد»؟