نظر پيش مىآيد. اينجا مرجع كيست؟ اين آيه
مىفرمايد: مرجع، «اولىالامر» است؛ ولى امر است، با آن شرايطى كه براى ولى امر
وجود دارد.
... آن كسى مىتواند مطمئن باشد كه اطاعت از پيغمبر مىكند كه از
ولىامر اطاعت بكند. اگر كسى از ولىامرى- كه شرائط با او منطبق است- اطاعت نكرد،
از پيغمبر اطاعت نكرده؛ و الّا نمىشود كسى بگويد: بنده مطيع پيغمبرم، اما به نظر
من، پيغمبر آنجورى مىگويد.
نه؛ ولىامر وجود دارد؛ بايد ببينيد كه ولىامر چه مىگويد؛ هر چه
ولى امر گفت، آن حرف پيغمبر است. پيغمبر را آن كسى اطاعت كرده كه از ولىامر اطاعت
كرده باشد.
لذاست كه در زمان جمهورى اسلامى كه بحمدللّه نظام ولايت فقيه حاكم
است و ولىامر ما يك دينشناس و يك عالمِ جانشين پيغمبر است،[1]
با شرائطى كه ما براى يك چنين جانشينى قائليم- از علم در حد اجتهاد، از عدالت كه
عدالت خودش خيلى مفهوم والايى است و آگاهى به زمان و تدبير امر و قدرت ادارهى
مسايل كشور- يك چنين كسى وقتى در رأس امور قرار مىگيرد، او مىشود ولى امر و
اطاعت او، اطاعت پيغمبر است. اگر چنانچه برخلاف امر او- و آنچه مقتضاى ولايت امر
اوست- كسى عمل بكند، از پيغمبر اطاعت نكرده است. اين هم از آن آيه «أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِى الْأَمْرِ مِنْكُمْ» استفاده مىشود.[2] از خدا
كمك بخواهيد، با مسائل سياسى، به صورت خدايى و صادقانه برخورد كنيد. آن مطالبات
حقيقى انقلاب را شناسايى كنيد. ببينيد انقلاب از ما چى مطالبه مىكند؛ كمااينكه
اشتباه در شناخت مطالبات گوناگون، درخواستها، خواستها و شعارها اشكالات بزرگى
بهوجود مىآورد. من حالا