شما مىگوييد چرا به رهبرى انتقاد نمىكنند!
اوّلًا كه عيبجويى از رهبرى مگر چه حُسنى دارد؟ رهبرىاى كه در نظام جمهورى اسلامى
اشارهى انگشتش بايد بتواند در يك لحظهى خطرناك و حسّاس، مردم را به جانفشانى
وادار كند، آيا اين مصلحت است كه يك نفر به ميل خودش بيايد بايستد و بدون حق و
بدون موجب، نسبت به او بدگويى كند؟! آيا اين به نظر شما كار خيلى خوبى است؟! اين
كار بد است؛ رواج نداشته باشد، بهتر است ... من خودم آدمى هستم كه سرم براى گفتگو
و سؤال شنيدن و انتقاد شنيدن درد مىكند؛ هيچ ناراحت هم نمىشوم. اين جلسهاى كه
شما الان اينجا پيش من داريد، من نظاير اين جلسه را- البته با غير جوانان، احيانا
هم با جوانان- مكرر دارم. افراد مىآيند اينجا حرف مىزنند، سؤال مىكنند، حرف
خود را مطرح مىكنند، اشكال مىكنند، نامه مىنويسند، تلفن مىزنند؛ به من هم خبرش
داده مىشود؛ اما توجه داشته باشيد كه انتقاد كردن به معناى عيبجويى كردن، يك ارزش
نيست كه ما حالا بگوييم اين در جامعهى ما نيست. البته اين هست و متأسفانه به شكل
غيرمنطقىاش هم هست! انتقاد معنايش اين است كه هر انسانى بنشيند عيارسنجى كند،
ببيند نقطهى ضعف كجاست، نقطهى قوت كجاست؛ بعد ببيند اين نقطهى ضعف- اگر
مىتواند علت يابى كند- به كجا برمىگردد، سراغ آنجا برود؛ يعنى آن ريشه را پيدا
كند، اصل را پيدا كند. اگر اين كار انجام شد، درست است؛ اين همان چيزى است كه
انسان از جوان توقع دارد؛ درست همان چيزى كه جناحهاى سياسى به اين چيزها عقيدهاى
ندارند. جناحهاى سياسى، يكباره، غالبى، خطكشى شده و بدون تمحيض در مسائل كار
مىكنند.[1] به كسانى
كه دارند اصل نظام را زير سؤال مىبرند، عرض كردم، انتقاد از دولت، انتقاد از يك
مسؤول، انتقاد از فلان دستگاه يا فلان قوه، اين يك چيز
[1] - بيانات رهبر معظم انقلاب در جلسهى پرسش و پاسخ
با مديران مسؤول و سردبيران نشريات دانشجويى 4/ 12/ 1377