اسم الکتاب : نظام سياسى اسلام المؤلف : نصرتى، على اصغر الجزء : 1 صفحة : 84
سومين ويژگى، كفايت است كه به معنى قدرت و
توانايى عينى اداره جامعه و سرپرستى و هدايت آن به سوى اهداف نظام اسلامى مىباشد.
اين ويژگىها، سبب مىشود كه بسيارى از فقها كه مراتب علمى و تقوايى لازم را كسب
نمودهاند؛ ولى فاقد قدرت ادارهى جامعه، شناخت سياستها، رجال سياسى و توان لازم
براى هدايت بحرانهاى اجتماعى هستند از دايرهى شايستگى ولايت فقيه خارج شوند.
نظامهاى سياسى دينى با رهبرى غير منصوب
دستهاى ديگر از نظامهاى سياسى وجود دارد كه فاقد ريشه دينى است و
فقط مدعى انتساب به دين هستند در اين نظامها، رهبرانى كه خود و قدرت حكومت را
منتسب به دين مىكنند نيز دو دستهاند: يا خود را جانشين و خليفهى رسول خدا
مىدانند و علاوه بر منصب حكومتى، نوعى منصب دينى نيز براى خود قائلند، اين گروه
تحت عنوان نظام خلافت در تاريخ اسلام، حضور سياسى دارند.
دستهاى ديگر كه با نام سلطان، حكومت كردهاند، علاوه بر اينكه غالبا
خود را متدين، مروج و حافظ دين معرفى نمودهاند، منشأ قدرت و حكومت خود را افاضه و
عطيهى الهى دانستهاند و اگرچه منصب دينى براى خود قائل نبودند. ولى گاه خود را
ظل الله معرفى كرده، حاكميت و اقتدار حكومت خود را پرتوى از قدرت و سلطنت خدا
مىدانستند.
شايسته است، اين دو دسته نظام سياسى با توضيح بيشترى بيان شود.
1. نظام سياسى با رهبرى خليفه (نظام خلافت
«خلافت»، همان امارت و فرمانروايى است. بعضى گفتهاند: خليفه همان
سلطان بزرگ و فرمانروا است.[1] ولى خلافت
در مواردى به كار مىرود كه مسأله جانشينى، در زمان و يا مكان، مطرح باشد؛ اما در
اينجا مراد ما، فرمانروايى و حكومت از سوى خدا و رسول اوست؛ يعنى فرمان خدا و
پيامبر، اصيل است و خليفه به عنوان جانشين او، ادارهى شؤون مسلمين و رياست دولت
را بعد از وفات رسول خدا عهدهدار مىشود.
نظريهى خلافت، به عنوان رقيب نظريهى امامت، پس از رحلت پيامبر
گرامى اسلام