از طرف ديگر، من البته مىدانم كه مقام
خلافت شما با اين اوضاع موافق نيست و من هم نمىخواهم طورى شود كه مقام خلافت
ناخودآگاه هميشه مورد زحمت واقع شود. زيرا من كاملًا مىدانم افراد مغرض، كه
كاملًا با هم متحد هستند، نه تنها مرا از انجام هرگونه خدمتى بازمىدارند، بلكه
همچنين از رنجانيدن شما در هر وقتى، بخاطر من، شرمنده نخواهند بود. چندروز پيش،
پارهاى از مقاصد شاهانه از طريق خادم شما راغببيگ بهمن رسيد و شما بهمن بشارت
داده بوديد كه اجازه مسافرت بهمن خواهيد داد و من با استناد بههمان بشارت و با
توجه به مراحم معتاد ملوكانه، تقاضا دارم كه اجازه مسافرت من بيدرنگ صادر گردد.
زيرا شما باتوجه به اينكه از حقايق و دقايق امور آگاه هستيد، بخوبى مىدانيد كه در
شرايط كنونى، ماندن من در اينجا كاملًا محال است، چون در معرض اتهامات دروغ و
شايعات بىاساسى قرار گرفتهام كه اذهان مردم را مشوش مىسازد و بعلت سياهكاريهاى
اهل باطل، قلبم آتش مىگيرد و در معرض اهانت و تحقير قرار مىگيرم. البته هروقت
فرمانى برسد، بدون ترديد امتثال امر خواهم كرد و در خارج، هركجا كه توقف كنم،
همواره در كسب رضاى خليفه آماده خواهم بود. من يقين دارم كه اگر خليفه اعظم اعمال
افراد مغرض و دسايس اهل نيرنگ را بدقت مورد توجه قرار دهد و كارهاى يزيدوار اين
اشخاص پست توطئهگر را در مدنظر بگيرد، از روى حكمت و شفقت مسلمه و وجدان انصاف
بنيان شاهانه، بدون يك لحظه توقف، اجازه مسافرت مرا خواهند داد. رجاء كامل من از
خليفه اقدس آنستكه اذن دهند من اينجا را ترك گويم تا گوشهايم چيزهائى را كه در هيچ
كجاى عالم نشنيده است، نشنود و قلبم از اين تهمتها و دسايس بالكلّ شكسته نشود و بتوانم
خالصانه خليفه اعظم را دعا كنم. ذات اقدس خلافت، نور ديده عالميان را كه وظيفه
دارد از حقوق بندگان خدا درمقابل هر تجاوزى نگهبانى كند، به خداوند مىسپارم و
توديع و خداحافظى مىكنم. الداعى، جمالالدين الحسينى