براى افغان و بلوچ و تركمان بخواهم. ولكن
ارتكاب اينگونه امرى خطير بلااذن و بىمستمسك از قبيل فضول و عمل غيرمقبول شمرده
مىشود. و ديگر آنكه چون آن بلاد از مركز سياست به غايت دور و اهل آنجا از اخبار
عالم و احوال دولت عليه در اين زمان بغايت مهجورند، اگر بىمستمسك بدينكار متمسك
شوم، ربما امراى آن ديار را خوش نيايد و از اين طلب اتفاق، نفاقى زايد، لهذا بر آن
ابهت شعار عرض مىنمايم كه اين مكتوب را بهنظر دوربين خود گذرانيده و مضامين
يكيك بديده عقل اصابت قرين ديده، بدون آنكه ملاحظه شود كه نويسنده اين شخصى است
حقير و يا مردى است ناچيز و فقير و يا خود مراتب عاليه نديده و به مناصب متعاليه
نرسيده!. زيرا بر آن دولت مدار ظاهر است كه در هر زمان امثال اين فعلهاى سترك و
عملهاى بزرگ از چون منى خانهبدوش خشپوش كه سرد و گرم جهان را ديده و تلخ و
شيرين زمان را چشيده و چندين كوهها و بيابانها را پيموده و احوال جهانيان را
آزموده، بظهور رسيده است. و اصحاب مناصب دائماً بر مناصب خود هراسان و خداوند مال
و جاه، بر جاه و مال خود لرزان بودهاند و دارايان نعمت، تاب نهضت و مشقت
نداشتهاند. پس اگر اين استدعا قبول مقبول رأى رصين و خردخورده بين آن خداوند دانش
و هوش افتد، بامر نامهاى از دولت مفتخرم سازند و باذن صريحى اين حقير را بنوازند؛
تا آنكه بتعجيل تمام قبل از فوت وقت بكار پردازم و در اين ميدان بهواخواهى ملت جان
خويش را بازم و اگر از براى دستورالعمل گرفتن، آمدن خود اين عاجز به آستانه عليه
لازم است، نيز از دل و جان تابع فرمانم. باقى امر و فرمان آن خداوند امر و فرمان
را است. [1]
______________________________
[1]. متن دستخط سيد كه فاقد «عنوان» و «امضاء» است- ولى از القاب
سطور اول آن معلوم است كه به سلطان عثمانى نوشته شده- در «اسناد و مدارك چاپ نشده
درباره سيدجمالالدين اسدآبادى» آمده است و ما براى سهولت خواندن، بنقل حروفى
مطالب آن پرداختيم و متن اصلى دستخط را در ضمن اسناد آخر كتاب مىآوريم.
(خسروشاهى).