اسم الکتاب : ميعاد نور المؤلف : شريعت، محسن الجزء : 1 صفحة : 196
ابراهيم از همان نوجوانى از بتتراشى و
بتپرستى عموى خود، از ظلم بسيار نمرود و جهالت بىحد نمروديان رنج مىبرد و عذاب
مىكشيد و تمام سعى و كوشش خود را جهت از بين بردن بتپرستى و ريشهكن كردن جهالت
مردم صرف مىكرد.
آذر بعد از چندى، كار فروش بتهاى ساختهشده دست خود را بر عهده
برادرزادهاش ابراهيم گذاشت. اما هر بار كه آذر بتتراش بتهاى خود را جهت فروش در
اختيار ابراهيم قرار مىداد، آن نوجوان خداشناس، يا بتها را به گلولاى آلوده مىكرد
و يا آنها را مىشكست.
مردم نادان بابل بارها نزد آذر از جهت بىاحترامى به بتها توسط
ابراهيم شكايت مىكردند و آذر هم ابراهيم را شماتت و تنبيه مىكرد. اما او دست از
كار خدايى خود نمىكشيد.
ابراهيم از نوجوانى به سن جوانى مىرسيد و همچنان به مبارزه خود ادامه
مىداد تا اينكه موسم عيد مخصوص بابليان فرا رسيد. رسم بابليان اين بود كه همگى از
شهر خارج شوند و روز خود را در بيرون از شهر بگذرانند.
در آن روز همه از شهر خارج شدند. اما ابراهيم همراه ايشان نرفت. تبرى
را برداشت و به بتخانه بزرگ شهر رفت و تمام بتخانه را خراب كرد. سپس تبر را در
كنار بت بزرگ گذاشت و خارج شد.
وقتى بابليان از بيرون شهر بازگشتند و وضعيت بتخانه را اين چنين
ديدند فهميدند كه كار ابراهيم است. به سراغ او رفتند، دستگيرش كردند و به محاكمه
كشيدند. قاضى هم رأى اعدام صادر نمود كه همه بابليان يكصدا فرياد زدند او را
بسوزانيد. قاضى هم گفت: ابراهيم بايد سوزانده شود.
اسم الکتاب : ميعاد نور المؤلف : شريعت، محسن الجزء : 1 صفحة : 196