برده دارى
ما و بردهدارى آنروز
بدر است و حنين، احد و صفين؛
آنچه به گوش مىرسد، صداى چكاچك شمشيرها و آنچه به چشم
مىخورد، غبار است و خون.
كه ناگاه شيرمردى حمله مىبرد و دشمنى را اسير مىگيرد؛
با او چه كند؟
آيا آزادش كند كه برود تجديد قوا كند و دوباره حمله آرد و عرصه را بر سپاه اسلام تنگ كند؟
يا او را بكشد كه با جوانمردىاش نمىسازد!
... به ناچار او مىشود بَرده.
چه كسى برده مىشود؟ آنكه در مسير باطل خويش آنقدر استوار است كه حاضر شده جان خود را در جبهه جنگ به مخاطره اندازد.
برده چه كسى مىشود؟ برده مجاهدى فى سبيل اللّه كه از در جهاد وارد شده كه خدا تنها براى خاصان درگاهش گشوده است.
خب؛ مىآيد به خانه او، قدم به قدم آموزش مىبيند و تربيت