اسم الکتاب : مجموعه مقالات دومين همايش مردمسالارى دينى المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 63
براى اين منظور، مؤلف نخست چارچوب نظريهاى
را طراحى و پيشنهاد مىنمايد كه بر آن عنوان «نظريه تحليل تركيبى» مىنهد و در
ادامه مردمسالارى دينى را در اين چارچوب تحليل و در نهايت گزارههاى ايجابى و سلبى
پيشنهادى خود را به عنوان گزارههاى بنيادينى كه ارزش عملياتى مردمسالارى دينى را
نشان مىدهند، عرضه مىدارد.
1. چارچوب مفهومى؛ دركى جامع از معناى «مردمسالارى دينى»
شناخت ارزش كاربردى هر مفهومى در گرو ارائه تلقىاى روشن و صريح از
معناى آن است؛ چرا كه كاربردها متناسب با تعاريف ارائه مىشوند و موضوعيت
مىيابند. بر اين اساس لازم مىآيد تا نخست به دركى جامع از مردمسالارى دينى دست
بيابيم و سپس به ارزيابى ارزش كاربردى آن همت گماريم. براى اين منظور «نظريه تحليل
تركيبى» تبيين مىشود كه مردمسالارى دينى از درون آن فهم مىگردد.
1- 1. درك معنا: «آنچه كه اساساً قابل گفتن
باشد، مىتواند به روشنى بيان شود و ... آنچه را كه نمىتوان ابراز داشت، بايد به
خاموشى سپرد.»[1]
اگرچه گزاره ويتگنشتاين (
Witgenstein )
در مقام شناخت واقعيتها راهگشاست، نمىتواند به پرسش «بيان روشن»
چيست؟ پاسخ درخورى و جامعى بدهد. طرح اين پرسش از آنجا اهميت و اولويت مىيابد كه
ما در زندگى اجتماعى روزمره خويش موضوعات بسيارى را «مىگوييم» (قابليت گفتن
مىيابند) اما از حيث معنا و واقعيت خارجىشان، همچنان پرسش و ابهام وجود دارد.
براى مثال در مواجهه با مفهوم گستردهاى چون مردمسالارى دينى- بهرغم تمام آنچه در
باب معنا و مبادى آن بيان شده- براى تبيين «واقعيت» و «اثر عينى» آن دچار كلىگويى
و گونهاى شك مىشويم.[2] بدين ترتيب
چنان كه هارت ناك (Hartnack) نيز
[2] - براى مثال دكتر سروش در حكومت دموكراتيك دينى از
اين منظر به نقد مردمسالارى دينى مىپردازد و آن را به دليل غلبه« دين» بر ماهيت«
دموكراسى» و يا غلبه« دموكراسى» بر گزارههاى دينى، مفهومى تركيبى اما بدون معناى
محصل و عينى معرفى مىكند.( سروش 284: 1372- 273) همين رويكرد از سوى پارهديگرى
از انديشهگران طرح، نقد و بررسى شده است. براى مثال نگاه كنيد به: علوى تبار( 1373)،
صالحپور( 1373)، پايدار( 1373)، اشكورى( 1373)، محمدى( 1373)، حجاريان( 1380).
اسم الکتاب : مجموعه مقالات دومين همايش مردمسالارى دينى المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 63