اسم الکتاب : مجموعه مقالات دومين همايش مردمسالارى دينى المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 286
در نهاد و رفتار آدمى است. وجه تمايز انسان
با ديگر موجودات، برخوردارى آزادانه و آگاهانه وى از اخلاق و فضايل اخلاقى و آزادى
و اختيار است. به ديگر سخن، با اعتقاد به اخلاق و آزادى است كه انسان به تحرك و
پويايى و جستوجوگرى كشانده مىشود و در زندگى هدفى را برگزيده، بر مبناى آن با
آزادى و آگاهى حركت مىكند.[1]
اساساً با تحقق آزادى و بهويژه آزاديهاى سياسى در جامعه و فقدان
نظام سياسى استبدادى و توتاليتر، اخلاق معنا و مفهوم مىيابد. در گستره و سپهر
آزادى است كه مىتوان دريافت كه جامعه از اخلاق بهرهاى برده و يا عناصر اخلاقى از
آن جامعه رخت بربسته و مفاسد و رذائل سربرآورده است. آيتالله مطهرى نيز به درستى
به همين معنا اشاره دارد، آنجا كه مىگويد:
«نبودن آزادى و تمركز قدرت در يك نقطه طبعاً سبب پيدايش جماعتى ...
مىشود كه گرد مركز قدرت جمع مىشوند و با مداهنه و تملق كه خوشايند طبيعت آدمى
است، كسب قدرت و در نتيجه تحصيل قدرت و نفوذ مىكنند و امور را طبق دلخواه و منفعت
خود مىچرخانند. در چنين جامعهاى به جاى اينكه تقوا و لياقت سبب ترقى و ترفيع
باشد، نزديكى به مركز قدرت پايه و اساس همه چيز است.»[2]
تحقق جامعهاخلاقى در گرو راه رفتن و تجربه اندوختن آزادانه است.
چنان كه پارهاى از صاحبنظران گفتهاند: «آنجا كه قانون نباشد، فضيلت نمىتواند
وجود داشته باشد»؛[3] مىتوان
گفت آنجا كه آزادى نباشد از فضيلت و اخلاق و حتى قانون هم خبرى و اثرى نخواهد بود.
حاكميت قانون در مرحلهنخست حق انسانها را به آنان اعطا مىكند و آزادى يكى از
برترين حقوق آدميان است. با اين همه ايجاد جامعهاى دينى و اخلاقى بدون آزادى ممكن
نيست و از سويى نيز بدون اخلاق و دين نمىتوان از آزادى در مفهوم صحيح آن برخوردار
شد. جداسازى آنها از يكديگر كار دشوار و پيچيدهاى است.
[1] - محمدتقى جعفرى، فلسفه دين، تدوين عبدالله نصرى(
تهران: پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، 1378)، ص 257
[2] - مرتضى مطهرى، يادداشتهاى استاد مطهرى، ج 2، چاپ
دوم( تهران: صدرا، 1379)، ص 116
[3] - لئو اشتراوس، روانشناسى استبداد( هيرون يا بحث
استبداد)، ترجمه محمد حسين سرورى، چاپ اول( تهران: مؤسسه انتشارات نگاه، 1381)، ص
179.
اسم الکتاب : مجموعه مقالات دومين همايش مردمسالارى دينى المؤلف : جمعى از نويسندگان الجزء : 1 صفحة : 286