بهنظر مىرسد كه زنان بهطور واضح و ساده
چيزى بيش از آنچه كه مردان دارند، نمىخواهند. آموزش و فرصتهاى مردان يعنى
پيامساده فرصت برابر و البته حقوق مساوى براى كار مساوى.
بهنظر مىرسد كه فمينيسم بايد تمايل خود به «برابرى بهعنوان تفاوت»
را مورد ارزيابى مجدد قرار دهد. آيا زنان در واقع دنيايى را مىخواهند كه در آن
ديگر پدرسالارى وجود نداشته باشد يا دنيايى كه در آن مادرسالارى وجود داشته باشد؟
ظاهراً زنان مىخواهند امتياز تصميمگيرى در مورد اينكه آموزش ببينند
يا خير را داشته باشند اما مجبور نباشند مسئوليت پيام و مبادله آزاد عقايد را به
عهده بگيرند.
بهطور كلىتر فمينيستها نياز به اين دارند كه تصميمبگيرند كه آنچه
را كه مردان دارند- آموزش آزاد (همراه با آرمانهاى ناخوشايند و مشكلآفرين آن)،
قدرت سياسى (و زندگى اغلب بسيار سياسى)، فرصتهاى شغلى (كه اغلب شامل 80 ساعت كار
در هفته مىشود)، آزادى كامل شهروندى (و وظيفه مبارزه در مواقع خطر براى دفاع از
چنين آزادىهايى) و غيره مىخواهند يا نمىخواهند. اگر زنان، برابرى با مردان را
نمىخواهند- مسئوليت برابر، فشار برابر، خطر برابر، درد برابر- غيرمنصفانه و حتى
شرورانه است كه بخواهيم مردان، براى خواستن چنين امتيازاتى تنبيه شوند. از طرف
ديگر، اگر زنان آنچه را كه مردان دارند مىخواهند پس بايد آن را بپذيرند و ادعاى
توطئه بزرگ را متوقف كنند.