نظر امام در مورد حجاب روشن است. وقتى من از فرانسه آمدم، هنوز مانتو
و شلوار تنم بود. از مهران كه پايم صدمه ديده بود و با عصا راه مىرفتم، با مانتو
و شلوار خدمتشان رسيدم تا گزارش دهم. فرمودند:
شما چادر نداريد؟ بگويم احمد برايتان چادر بخرد؟
گفتم: نه حاجآقا! چادر دارم. امّا چون به كوه مىرفتم و اسلحه روى
دوشم بود و فشنگ به كمرم و قمقمه به پهلويم آويزان بود و گاهى نيز سه پايه تيربار
را روى دوش مىگرفتم، چادر سركردن برايم خيلى مشكل بود.
فرمودند: چادر براى زن بهتر است.
من از همان جا آمدم و چادر سر كردم و ديگر برنداشتم.[1]
از يك مسئله اخلاقى هم غافل نمىشدند
يك بار پس از ملاقات من با حضرت امام در جماران، يكى از مسؤولان
مملكتى براى انجام كارى به خدمت امام رسيد.
همراه او پدر مسنش نيز حضور داشت. پس از اين كه وى از خدمت امام
بازگشت، گفت: وقتى مىخواستم به حضور امام برسم، من جلو افتاده بودم و پدرم را
دنبال خود مىبردم. پس از تشرف، پدرم را به امام معرفى كردم. امام نگاهى كردند و
فرمودند:
اين آقا پدر شما هستند؟ پس چرا جلوتر از وى راه افتادهايد و وارد
شديد؟
ببينيد امام چقدر دقيق بودند! فردى كه اين همه دشمن دارد و بر سياست
شرق و غرب نظارت مىكند، از يك مسأله اخلاقى نيز غافل نمىماند.[2]