responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره آفتاب المؤلف : خميني، سید روح الله    الجزء : 1  صفحة : 81

خانم گفتم: شما هيچ صحبتى نكنيد، بفرماييد توى اتاق.

من ديدم كه آن‌ها ريختند توى منزل، احتمال دادم كه اشتباه كنند و مصطفى را ببرند. به همين جهت گفتم: خمينى من هستم. آماده بودم و من را بردند.

همين طور كه مى‌آمديم، توى راه گفتم: نماز نخوانده‌ام، جايى نگه داريد كه من وضو بگيرم. گفتند: ما اجازه نداريم. گفتم: شما كه مسلح هستيد و من كه اسلحه‌اى ندارم. به علاوه شما همه با هميد و من يك نفرم، كارى كه نمى‌توانم بكنم. گفتند: ما اجازه نداريم.

فهميدم كه فايده‌اى ندارد و اينها نگه نمى‌دارند. گفتم: خوب، اقلًا نگه‌داريد تا من تيمم كنم. اين را گوش كردند و ماشين را نگه داشتند، امّا اجازه پياده شدن به من ندادند.

من همين طور كه داخل ماشين نشسته بودم، از همان داخل خم شدم و دست خود را به زمين زدم و تيمم كردم. نمازى كه خواندم، پشت به قبله بود. چرا كه از قم به تهران مى‌رفتيم و قبله در جنوب بود.

نماز با تيمم و پشت به قبله و ماشين در حال حركت! اين طور نماز صبح خود را خواندم. شايد همين دو ركعت نماز من مورد رضاى خدا واقع شود.[1]

از تركيه كتاب مفاتيح خواستند

وقتى امام از ايران به تركيه تبعيد شدند در نخستين نامه‌اى كه از تركيه به ايران نوشتند كتاب مفاتيح الجنان و صحيفه سجاديه خواستند كه نشان دهنده روح عالى و عبادى ايشان در كنار توجّه به مسايل سياسى و اجتماعى بود. امام از هر گونه يك سونگرى دورى مى‌گزيدند.[2]


[1] - فريده مصطفوى: پابه پاى آفتاب، ج 1، ص 109

[2] - حجّت الاسلام و المسلمين سيد حميد روحانى: روزنامه جمهورى اسلامى، 26/ 4/ 68

اسم الکتاب : سيره آفتاب المؤلف : خميني، سید روح الله    الجزء : 1  صفحة : 81
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست