responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سيره آفتاب المؤلف : خميني، سید روح الله    الجزء : 1  صفحة : 64

شدند و او پيشانى مبارك امام را هم بوسيد.[1]

من خودم باطل سِحْرم‌

در يكى از روزهاى اقامت امام در مدرسه علوى، سيدى همراه با فرد غيرمعممى كه پالتو و عرق چينى داشت، خيلى متأثر و ناراحت و وحشت‌زده و با چهره‌اى زرد آمده بود.

من مسؤول انتظامات بودم، گفتم: چيست؟ گفتند: كارى خصوصى داريم و نگرانى ما اين است كه عليه امام جادو و سحر شده است. آنچه ما مى‌بينيم اين است كه ممكن است ايشان مريض شوند و مثل شمع آب شوند. خلاصه ناراحتيم و آمده‌ايم دعا و وردى كه باطل سحر است، به امام بدهيم.

گفتيم: اين حرف‌ها چيست؟ گفتند: نه، ما نگرانيم. با آن عشقى كه ما به امام داشتيم، اگر يك در ميليون هم احتمال خطر بود، قلبمان تكان مى‌خورد. گفتيم: نكند خداى ناكرده چيزى باشد و ما سرسرى بگيريم. رفتيم خدمت امام و عرض كرديم كه قضيه اين است. امام لبخندى زدند و فرمودند: بگوييد من خودم باطل سحرم.[2]

من بنده‌اى از بندگان شما هستم‌

وقتى كه من به عنوان عيادت به ديدن شيخ‌الفقهاء والمجتهدين آيت‌اللّه العظمى اراكى (ره) رفتم، به من فرمودند: به آقا بگوييد يادتان هست هنگامى كه در اراك بوديم، بزرگترين كارى كه مى‌كرديم اين بود كه در روز عاشورا يك دسته سينه‌زنى بيرون بياوريم تا روحانيت بيايد و جلو بيفتد؟ حالا ببينيد الحمدللّه چقدر قدرت داريم؟!

به آقا بگوييد ديديد كه كار به كجا رسيد و حكومت اسلامى برقرار شد و كار ما به كجا رسيد؟ بگوييد كه اين همه آوازها از شما بود. بعد اضافه كردند: مى‌خواهم فردا


[1] - حجّت‌الاسلام مهدى كروبى: برداشت‌هايى از سيره امام خمينى قدس سره، ج 2، ص 199

[2] - حجّت‌الاسلام ناطق نورى: پابه پاى آفتاب، ج 4، ص 279

اسم الکتاب : سيره آفتاب المؤلف : خميني، سید روح الله    الجزء : 1  صفحة : 64
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست