زمان خرد مىشود و من آنچه ملاحظه كردم و
مطالعه در حال قشرهاى مختلف [نمودم]، به اين نتيجه رسيدهام كه قشرهاى قدرتمند و
ثروتمند، رنجهاى درونى و
روانى و روحيشان از ساير اقشار بيشتر و آمال و آرزوهاى زيادى كه به
آن نرسيدهاند بسيار رنج آورتر و جگر خراشتر است.
در اين زمان كه ما زندگى مىكنيم و دنيا گرفتار دو قطب قدرتمند است[1]؛ رنج و عذابى كه سران آن كشورها
بدان مبتلا هستند و نگرانىهاى جان فرسايى كه هر يك از دو قطب در مقابل قطب ديگر
دارند، قابل مقايسه با رنجها و گرفتارىهاى قشرهاى متوسط، حتّى فقير نيست.
رقابت آنان يك رقابت عملى نيست بلكه يك رقابت جانكاه است كه كمر هر
يك زير آن خرد مىشود؛ گويى در مقابل هر يك، يك گرگ درنده با دهان باز و دندانهاى
تيز ايستاده و قصد شكار او را دارد و اين رنجِ رقابت در همه اقشار هست، از ثروتمند
و قدرتمند گرفته تا طبقات ديگر، لكن هر چه بالا برود به همان اندازه درد و رنج
رقابت بالا مىرود و آنچه مايه نجات انسانها و آرامش قلوب است وارستگى و گسستگى
از دنيا و تعلّقات آن است كه با ذكر و ياد دائمى خداى تعالى حاصل شود.[2]
آنان كه در صدد برترىها به هر نحو هستند چه برترى در علوم، حتّى
الهى آن، يا در قدرت و شهرت و ثروت، كوشش در افزايش رنج خود مىكنند. وارستگان از
قيود مادّى كه خود را از اين دام ابليس تا حدودى نجات دادهاند در همين دنيا در
سعادت و بهشت رحمتند.[3]
عاقبت و پيامد حبّ دنيا
و هان! آن خطر كه در لحظات آخر جدايى از اين عالم و كوچ به سوى
جايگاه ابدى است، آن است كه آن كس كه مبتلا به حبّ نفس و دنبال آن حب دنيا- با
ابعاد مختلف