هنگامى كه نام امام نزد آيت اللّه ميلانى[1]
برده مىشد، مىفرمودند: سلام اللّه عليه.
شخصى معترض بود، فرمودند:
ساكت باش فلانى! اينجا مسأله تقليد در بين نيست كه گفته شود فلانى
اعلم است يا من؟ بحث رهبرى است و چنين نمىباشد كه هر مجتهدى لياقت رهبرى داشته
باشد، لياقت رهبرى را تنها فقيه سياستمدار دارا است كه عالم به زمان خويش باشد و
در راه خدا از ملامت ملامتگران هراسى نداشته باشد و اكنون داراى اين مشخصات كسى جز
آيت اللّه خمينى نمىباشد.[2]
نمىتوانم ساكت باشم
يكى از روحانيان كه فرح- زن شاه- از بستگان اوست، نقل مىكرد: سرهنگ
مولوى كه مسؤول دستگيرى امام در روز پانزده خرداد 1342 بود، به قم آمده بود و از
من خواست كه از امام وقت بگيرم تا به خدمت ايشان برود. وقتى به خدمت امام رفتيم،
سرهنگ مولوى گفت:
تصدقتان بروم، بنده از مخلصان شما هستم، نوكر شما هستم، من مقلد شما
هستم، چاكر شما هستم و از طرف شاه هم براى شما پيامى دارم. پيام اين است كه شاه،
سلام خدمتتان رسانده و عرض كرده كه تمام آن مقام و رتبهاى كه دستگاه براى مرحوم
بروجردى قائل بود، عيناً براى شما هم قائل است. فقط كارى به كار دولت و دستگاه
نداشته باشيد. در اين صورت شما كاملًا احترامتان محفوظ است. سرهنگ همين طور حرف
مىزد كه امام فرمودند:
من، اگر جايى وظيفه شرعىام ايجاب كند، نمىتوانم ساكت بنشينم.[3]
[1] - از مراجع بزرگوار تقليد در زمان دستگيرى حضرت
امام( سال 42)