responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سير الملوك (سياست نامه) المؤلف : خواجه نظام ‌الملک توسي    الجزء : 1  صفحة : 44

او بود بجاى پدر بنشست، هژده ساله بود و كار پادشاهى مى‌راند و مردى بود كه از خردگى عدل اندر طبع او سرشته بود و زشتيها را بزشت داشتى و نيكيها را بنيك، و هميشه گفتى «پدرم ضعيف‌راى است و سليم‌دل و زود فريفته شود]02 b[ و ولايت بدست كارداران گذاشته است تا هرچه خواهند مى‌كنند و ولايت ويران مى‌شود و خزانه تهى و سيم از ميان مى‌برند، زشت نامى و ظلم در گردن او همى ماند.» يك بار بگفتار و نيرنگ مزدك بدكيش فريفته شد و يك بار بگفت فلان والى و عامل كه ايشان آن ولايت را از خواست ناحق بيران كردند و رعيت بر آن درويش شد. از جهت بدره‌اى دينار كه پيش او آوردند از سيم دوستى كه بود فريفته شد و از ايشان خشنود گشت. اين مايه تمييز نكرد و از ايشان نپرسيد «تو كه والى و امير آن ولايتى، من ترا بدان ولايت چندان حوالت كرده‌ام كه مواجب كفاف و جامگى تو خيل تو باشد. دانم كه آن از ايشان بستده‌اى. اين زيادتى كه پيش من آورده‌اى و تجمّلى كه هرگز نداشتى و بتازگى ساختى از كجا آوردى؟ دانم كه از ميراث پدر من نداشتى. همه آن است كه بناحق از مردمان ستده‌اى.» و عامل را همچنين نگفتى‌[1] كه «مال ولايت چندين است. بعضى ببرات خرج كردى و بعضى بخزانه رسانيدى. اين زيادتيها كه با تو مى‌بينم از كجا آوردى؟ نه آن است كه بناحق ستده‌اى؟» تعرّف آن بجاى نياوردى‌[2] تا ديگران راستى پيشه كردندى.

3- چون سه چهار سال از پادشاهى او بگذشت مقطعان و گماشتگان همچنان درازدستى مى‌كردند و متظلّمان بر درگاه بانگ مى‌داشتند. نوشيروان عادل مظالمى ساخت و همه بزرگان حاضر شدند. نوشيروان بر تخت نشست و اول خداى را سپاس‌دارى كرد و گفت «بدانيد كه مرا اين پادشاهى خداى عزّ و جلّ داد و


[1] - نكفتى‌P : كفتى‌N

[2] - نه آن است ... بجاى نياوردى‌N -:P

اسم الکتاب : سير الملوك (سياست نامه) المؤلف : خواجه نظام ‌الملک توسي    الجزء : 1  صفحة : 44
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست