اسم الکتاب : سير الملوك (سياست نامه) المؤلف : خواجه نظام الملک توسي الجزء : 1 صفحة : 234
بهرام گور چون خرهروز و نوشروان عادل چون
بزرجمهر و خلفاى بنى عباس چون آل برمك و سامانيان چون بلعميان و سلطان محمود چون
احمد حسن و فخر الدوله چون صاحب عباد و سلطان طغرل چون ابو نصر كندرى تا سنّت
پيغامبران و سيرت پادشاهان در عالم سمر شد. و مانند اين بسيار است.
33- اما وزير بايد كه پاكدين و نيكواعتقاد و حنفى[1]
مذهب يا شافعى مذهب پاكيزه باشد و كافى و معاملهدان و سخىقلم]301 b[ و
پادشاه- دوست و اگر وزير و وزيرزاده باشد نيكوتر بود و مباركتر كه از روزگار
اردشير بابكان تا يزدگرد شهريار آخر ملوك عجم همچنانكه پادشاه فرزند پادشاه بايستى
وزير هم فرزند وزير بايستى و تا اسلام درنيامد همچنين بود.
چون ملك از خانه ملوك عجم برفت وزارت از خانه وزرا نيز برفت.
حكايت در اين معنى
34- چنين گويند كه روزى سليمان بن عبد الملك
72 بار داده بود و همه بزرگان دولت او و نديمان حاضر بودند. بر زفان او
چنان رفت كه «ملك من از ملك سليمان بن داوود عليهما السلام اگر بيشتر نيست كمتر
نيست الا آنكه او را باد و ديو و پرى و وحوش و طيور در فرمان[2]
بودند و مرا نيست و آن گنج و تجمّل و زينت و مملكت و لشكر و روايى فرمان كه امروز
مراست در همه جهان كراست و يا از پيش من كرا بود؟ و چه درمىبايد از پادشاهى من كه
آن ندارم؟» يكى از بزرگان او گفت «بهترين چيزى كه در مملكت درمىبايد و پادشاهان
داشتهاند ملك ندارد.» گفت «آنچه چيز است كه ديگران داشتهاند و من ندارم؟» گفت
«آن وزيرى كه در خورد تو باشد ندارى.» گفت «چگونه؟» گفت «تو پادشاهى و
پادشاهزاده، ترا وزيرى وزيرزاده بايد و كافى و مبارك.» گفت