كمخا
پارچه ابريشم منقش و رنگين.
" و ايشان را منع نكنند از آنكه عمامه بندند و طيلسان سازند و كمخا پوشند" (ص. 447)
كنيسه
" محل عبادت يهود است". (ص. 449)
كود
به معنى مجموع و خرمن و توده غله.
رازيانج: باديان. سك: بوى خوش. اذخر: فريز
نثر و شتى را پراگنده شمر، مجموع: كود
(نصاب الصبيان)
" هر دو دست خود را از آن كود پرگرداند" (ص. 286)
گ
گز
هفت نوع است:
(1) گز سوداوى
(2) خفيه يا گز ابن ابى ليلى
(3) يوسفيه
(4) هاشميه صغرى
(5) هاشميه كبرى
(6) عمريه
(7) ميزانيه
براى تفاصيل گزهاى هفتگانه ر. ك. (ص. 278 و 279)
گول
به تركى: آبدان، درياچه، استخر:
" بر لب گول ملك جنگ را مستعد گشتند". (ص. 57)
" در كنار گول ملك از تومان خيرآباد اتفاق ملاقات عسكرين شد". (ص. 57)
" با يكديگر مصافى دادند بر لب گول" (ص. 60)
ل
لقطه
مالى كه از طريق التقاط بدست آمده باشد
م
مال ضايع
مجهول المالك