" مراد گاوهائى است كه كار كنند و زمين شكافند". (ص. 235)
عون (اعوان، عوان)
مأمور قاضى، مأمور احضار." هر كه عون او را حاضر گردانيده باشد
او مدعى عليه است". (ص. 155)
غ
غارمان
وامداران. از اقسام مستحقان زكات:
" غارم كسى است كه لازم شود او را دينى و مالك نصاب نباشد كه آن
نصاب فاضل از دين او باشد" (ص. 249)
غسل
به كسر غين. داروئى كه موى سر را جمع كند و از آشفتگى آن جلوگيرى
نمايد.
غلول
خيانت و غش. چيزى را پنهانى برگرفتن و ربودن:" كسى را كه غلول
كرده بود بفرمود كه كالاهاى او را به آتش بسوزند". (ص. 424)
غنيمت
" به معنى زيادتى است و در شريعت چيزى است كه اصابت كنند از
اموال اهل حرب، و مسلمانان در يافتن آن اسپ و شترى دوانيده باشند. يعنى آن را بجنگ
گرفته باشند و قوت بازو". (ص. 411)
غيار
" غيار آن است كه بر بالاى جامههاى خود كه ظاهر باشد چيزى
دوزند كه رنگ او مخالف رنگ جامه ايشان باشد، و اولى به يهود زرد است و به نصارى
كبود و خاكسترى رنگ و به مجوس سياه يا سرخ" (ص. 447)
ف
فانيد
شكر سرخ و نوعى حلوا.
فداء
امام مىتواند در مورد اسيران يكى از چهار تصميم زير را بگيرد:
1- كشتن آنها 2- به بردگى گرفتن آنها 3- آزاد كردن آنها بدون عوض 4-
آزاد كردن آنها در برابر عوض يا فداء. اين عوض ممكن است مال باشد و ممكن است اسير
كافر در برابر آزادى اسير مسلمان آزاد شود. در مورد اسيران غير اهل كتاب، مردان
آنها را مخير مىسازند بين قتل يا فداء يا قبول اسلام.