فصل سيوم، در بيان محتسب عليه از سلطان و
پدر و معلم و قريب:
بدان ايدك اللّه تعالى كه احتساب كردن بر منكرات بر همهكس واجب است.
و فرق ميان سلطان و رعيت و قريب و بيگانه و پدر و فرزند و استاد و تلميذ
نيست. و امام غزالى رحمه اللّه گفته كه شرط است در آن كه احتساب او مىكنند كه او
آدمى باشد و شرط نيست كه مكلف باشد زيرا كه احتساب بر صبى و مجنون مىتوان كرد. و
شرط نيست كه مسلمان باشد زيرا كه انكار زنا بر كافر مىتوان كرد، و اظهار خمر و
شرب آن. و مىرسد فرزند را كه احتساب بر پدر كند، به تعريف و نصيحت و وعظ و شكستن
عود و ريختن شراب و ردّ آنچه غصب كرده باشد يا دزديده به مالكان و باطل گردانيدن
صورتها كه نقش بر ديوار كرده و آنچه در چوب كنده باشد در خانه خود، و او را
نمىرسد كه احتساب پدر كند به دشنام و تعنيف و تهديد. و اين ترتيب جارى است در
بنده با سيّد و زوجه با زوج.
و همچنين جايز است رعيت را كه احتساب كنند با سلطان. اما رعيت را در
احتساب با سلطان غير تعريف و نصيحت نمىرسد. و امام غزالى رحمه اللّه در كتاب
«احياء علوم» گفته: امر سلاطين به معروف آن است كه ايشان را بشناسانند آن منكر، و
نصيحت كنند ايشان را و اين جايز است. اما تعنيف در قول اگر مضرت نرساند او را و
منفعت دهد جايز است. حضرت پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم فرموده: افضل الجهاد كلمة
حق عند سلطان جاير. يعنى فاضلترين جهادى سخن حقى است نزد پادشاه ظالم. و اين
احتساب بر سلاطين در همه زمانى بوده، و صحابه و تابعين تمامى منكرات را بر سلاطين
رد كردهاند. و روايت كردهاند كه امير المؤمنين عمر رضى اللّه عنه در ايام خلافت
خود خطبه كرد و اصحاب حضرت پيغامبر صلى اللّه عليه و سلم حاضر بودند. پس گفت: شما
از من عدل و راستى مشاهده مىكنيد و مرا طاعت مىكنيد. اگر من به خلاف سيرت عدل و
حق با شما زندگانى كنم شما چه كنيد؟ اصحاب گفتند: اذن قوّمناك تقويم القدح. يعنى
آن زمانى كه كجى كنى ترا همچنان راست گردانيم كه تير تراشيده را راست مىگردانند.
يعنى ترا احتساب كنيم و نصيحت نمائيم.