responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير المؤلف : طهرانى، سيد مصطفى    الجزء : 1  صفحة : 279

ببرم.» گفتم: «اى برادر، خداوند من بينوا را به امتحانات چندى مبتلا نموده، در هر محفل و مجلسى كه مى‌رسم هزار نيش در دل ريشم مى‌رسد و در هر گلستانى پاگذارم هزاران مصيبت در دل مى‌خلد. امروز هم از براى من بسيار دلتنگى روى داده امشب مى‌خواهم بروم در منزل خود، قدرى استراحت نمايم.»

روضه‌خوان قبول نكرد، مرا به حضرت رضا- عليه السلام- قسم داد. لابد، او را اجابت نمودم. برخاستم از حرم بيرون آمده همراه روضه‌خوان به طرف خانه آن تاجر روانه شديم.

*** دو ساعت [و] نيم از شب گذشته رسيدم. تاجر ورودم را تحيّت گفت. آن شخص عالم هم حضور داشت. در گرد يكديگر نشستيم.

تاجر، رو را به من كرد و گفت: «در همسايگى من، شخص تاجرى است اگر اجازه رود بفرستم بيايد و با شما صحبت كند.»

گفتم: «خانه، خانه تو و ميهمان، ميهمان تو، اختيار با خودت مى‌باشد ولى مستدعى هستم اگر اين تاجر از مستبدين و جاهلين مملكت است دعوت نفرماييد، زيرا كه ما را ديگر حال مهمل‌گويى و مزخرف شنوى نيست.»

گفت: «خير، اين مرد يكى از مشروطه‌خواهان و حريّت‌طلبان است.»

قبول كرديم. فرستاد تاجر را آوردند. از اهل تبريز بود و آدم خوبى بود. به ورود او خوشحال شديم در گرد يكديگر نشستيم. هريك صحبتى داشتيم. من هم گفتگوى بانك و گرفتن پول را اظهار داشتم. آن دو نفر تاجر صاحبخانه و ميهمان، هريك شرحى از بى‌اعتدالى بانك بيان نمودند و گفتند:

«در چند سال اول بسيار با مردم خوش سلوكى مى‌نمودند، حال كه نهال اميد آنها ريشه كرده، هزارگونه تعدّى دارند.

يكى از ضررها و تعدّيات آنها آن است، در يك هفته آنچه پول طلا در خراسان و اطراف آن هست به قيمت نازل جمع مى‌كنند بعد كه پول طلا كم شد، ترقّى مى‌كند، بعد

اسم الکتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير المؤلف : طهرانى، سيد مصطفى    الجزء : 1  صفحة : 279
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست