اسم الکتاب : سفرنامه گوهر مقصود: خاطرات سياسى و اجتماعى دوره استبداد صغير المؤلف : طهرانى، سيد مصطفى الجزء : 1 صفحة : 133
بيدارى ملّت نباشند مردم را حال بهتر از اين
نبايد و از آن قوم غير از دزدى و خيانت نشايد.
البته شنيدهايد كه در ممالك اروپ حسن اخلاق و نور تمدّن و صيت عدل و
طريقه مساوات و وتيره مواسات چگونه در ميان مردم شايع و ظاهر گشته و به حقوق آدميت
و انسانيت چگونه پى برده و همگى در مهد امن و امان به خوبى و خوشى زندگانى
مىنمايند.
جهت غير از اين دو مسأله نيست: يكى آنكه مدارس و مكاتب مرتّب و منظم
دارند و مردم را از طفوليّت و صغارت به مدارس و مكاتب مىگذارند و به تعليم اجبارى
طبايع را به حسن سيرت و نيكويى فطرت تربيت مىنمايند.
و بعد از تعليم علوم لازمه، هركس را به كسب و صنعتى كه درخور اوست،
مىگمارند و بعد از آن هم، آنان را به حال خود نمىگذارند.
در هر شهرى مدعوين و ناصحين گماشته كه در معابر و محافل آن ملّت را
به اصول عقايد و فروع احكام و مراتب اخلاق و قواعد انسانيت دعوت مىنمايند.
مسلم است همچه قومى از طفوليت تا به كهولت جز تذكار آدميت و قوانين
شريعت سخنى به گوشش نمىخورد تا از جادّه حقيقت منحرف گردد.
از همين جهت بود كه خاتم الانبيا- صلّى اللّه عليه و آله و سلم-
فرمودند: «اطلبوا العلم من المهد الى اللحد.»[1]
و از همين بابت حضرت احديت به شخص شريف ختمى مرتبت مىفرمايد:
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ[2] پس قومى كه ناصح و واعظ و زاجر نداشته باشند، سزاوار است كه هميشه
در چاه طبيعت و در تيه ضلالت سرگردان و واله و حيران بوده، غير از جهالت و خيانت
هنرى از ايشان ظاهر و هويدا نخواهد بود.
چنانچه در دو روز قبل از براى فريضه ظهر و عصر در مسجد گوهرشاد در
ميان يكى از شبستانها حاضر شده و بعد از اداى فريضه در گوشهاى نشسته بودم.