responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران المؤلف : فراهانى، حسن    الجزء : 1  صفحة : 118

آمد. 22

______________________________
(1). شاهكدار منطقه‌اى يكى از دفاتر گمرك ايران در مرزها كه زير نظارت دفتر گمرك قصرشيرين قرار داشته و سر راه كرمانشاه به مرز واقع بود. (م).

(2). رئيس گمرك قصر پس از اطلاع از ماجرا به شاهكدار رفته و از صاحب‌منصب انگليسى، علت اين اقدام را سؤال نمود ولى او پاسخ داد كه در اين موضوع بر طبق دستورات فرمانده اردو عمل نموده و وجوه مزبور نيز جهت پرداخت مخارج حمل‌ونقل نظامى بوده است. در صورتيكه صاحب پول ميرزا يوسف نام ساكن قره‌قو نماينده كمپانى «گودين» بود. رئيس گمرك قصر پس از شنيدن اظهارات صاحب‌منصب انگليسى، راجع به حقوق و وظايف گمرك به او توضيح داد ولى او با خشونت اظهارات رئيس گمرك را رد نمود و گفت اداره گمرك به هيچ‌وجه حق توقيف اتومبيل‌هاى نظامى را ندارد. صاحب‌منصب انگليسى همچنين تهديد كرد چنانچه بار ديگر مأمورين گمرك براى اتومبيل‌هاى نظامى مزاحمت ايجاد نمايند آنها را حبس خواهند نمود. (اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 39، پ 21، ص 11 و 12 و 13).

(3). گزارش رئيس گمرك كرمانشاهان به وزارت ماليه، 25/ 3/ 1300، اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 39، پ 21، ص 11 و 12.

(4). روزنامه ايران، 2/ 2/ 1300، ص 1.

(5). همان.

(6). همان.

(7). «متن كامل مصوبه به شرح ذيل است: «نظر به اينكه از قرار معلوم در طبقات مستخدمين كشورى و لشكرى عده زيادى معتادين به استعمال ترياك مى‌باشند كه وجود آنها علاوه بر اينكه به درد خدمت دولتى نمى‌خورد تأثيرات سوء و تصرفات مضرى در احوال و اخلاق روحيه سايرين خواهد كرد و نظر به اينكه استعمال ترياك به خصوص در طبقات نظامى روح شهامت و عرق حميت را زبون و فانى [،] دوام اين عادت پليد آتيه مملكت را تهديد مى‌كند بالضروره مقدر مى‌داند كه از اين تاريخ استعمال ترياك براى مستخدمين لشكرى و كشورى از هردرجه كه هستند قويا و اكيدا ممنوع و هركس از اين به بعد در مسلك نظام و يا در ادارات دولتى مرتكب گردد به موجب اين حكم از خدمت منفصل خواهد بود.»

(8). روزنامه ايران، 30/ 1/ 1300، ص 2.

(9).Curzon to Norman ,81 April 1291 Fo 173 /3046 .

(10).Curzon to Norman ,8 April 1291 Fo 173 /3046 .

(11). روزنامه ايران، 30/ 1/ 1300، ص 2.

(12). خيوه شهرى از جمهورى ازبكستان است و در ناحيه خوارزم نزديك بيابان قراقورم به فاصله چهل كيلومترى غرب آمودريا 32 كيلومترى جنوب غربى ايستگاه راه‌آهن اورگنج قرار دارد.

(13). اوبه: تركمن‌هاى دامدار واحدهاى مسكونى به نام «آلاچيق» يا چادر يا به گويش محلى «اى»(OY) تشكيل مى‌دهند «اى» كوچكترين واحد اجتماعى تركمن‌ها است كه يك خانواده را دربر مى‌گيرد. هر «اى» معمولا در كنار «اى» ديگر كه به خويشاوند ديگر تعلق دارد، برپا مى‌شود. از اجتماع چند «اى»، «اوبه»(OBBEH) تشكيل مى‌شود، كه واحدهاى اجتماعى- سياسى است. (كوچ‌نشينى در ايران، ص 55؛ زمينه جامعه‌شناسى عشاير ايران، ص 93، 94)

(14). تلگراف كلنل محمد تقى خان پسيان به وزير داخله، 29/ 1/ 1300، اسناد وزارت خارجه، س 1339 ق، ك 15، پ 1، ص 8.

(15). اسناد وزارت خارجه فرانسه، مجلد 37، ص 82.

(16). سرادموند آيرونسايد(Sir Edmond Ironsid) 1959- 1880 م؛ جوان‌ترين سرلشكر تا آن زمان در ارتش بريتانيا بود و رتبه شواليه‌گرى خود را در سن 39 سالگى گرفته بود. نخستين مأموريت مهم او نظارت بر عقب‌نشينى نيروهاى بريتانيا از لشكركشى نافرجام به آرخانگلسك در اكتبر 1918- سپتامبر 1919 بود سپس عقب‌نشينى سربازان انگليسى و يونانى از آسياى صغير (تركيه) در ژوئيه- اوت 1920، زير نظر او انجام گرفت پس از فرماندهى سپاه شمال ايران، به رياست دانشكده افسرى انگلستان 26- 1922 م، منصوب شد. آيرونسايد تا درجه ارتشبدى ارتقا يافت و در 1940 م، رئيس كل ستاد ارتش بريتانيا گرديد وينستون چرچيل در همان سال او را بازنشسته و عضو مجلس اعيان انگلستان كرد. آيرونسايد خاطرات خود را در طول دوران خدمت در دفتر يادداشت روزانه‌اى مى‌نوشت كه بعدها پسرش آن را منتشر كرد. وى از نيروهاى كليدى و مهم در فراهم نمودن كودتاى 1299 در ايران بود.(High Road to Command .pp .1 -4) .

(17). اين مطلب نشان‌دهنده آن است كه به خلاف آنچه رايج است آيرونسايد بعد از كودتاى سوم اسفندماه نيز در ايران حضور داشته است و يا حداقل مى‌توان استنباط نمود كه اگر هم از ايران به‌طور كوتاه‌مدت خارج شده بوده مجددا به ايران برگشته است. (م).

در كتاب قزاق نيز در 31/ 1/ 1300 آورده شده است كه ژنرال آيرونسايد كه عازم بغداد بود، دچار شكستگى استخوان گرديد (قزاق، ص 22).

(18). نامه مسعود خان كيهان به سيد ضياء الدين طباطبايى، 29/ 1/ 1300، اسناد مؤسسه تاريخ معاصر، شم، 4558- ن.

(19). صديقه دولت‌آبادى در سال 1258 ش، متولد شد. وى از زنان متجدد و نخستين زن روزنامه‌نگار بود. وى دختر حاج ميرزا هادى دولت‌آبادى بود و در اصفهان به دنيا آمد. پدرش از روحانيون روشنفكر و متجدد زمان خود بود. صديقه خواندن و نوشتن و مقدمات علوم را در محيط خانواده فراگرفت و در سن پانزده سالگى با اعتضاد الحكما ازدواج كرد و چند سالى در تهران اقامت كرد.

در سال 1296 ش پس از درگذشت پدرش به اصفهان بازگشت و نخستين مدرسه دخترانه را در آن شهر داير كرد. در سال 1297 ش، براى زمينه‌سازى بى‌حجابى در بين زنان، «شركت خوانين اصفهان» و دو سال بعد «شركت آزمايش بانوان» را تشكيل داد. در سال 1298 ش، به منظور آشنايى بانوان به حقوق خانوادگى و اجتماعى خود و نيز آشنايى ايشان با اصول تعليم و تربيت جديد، روزنامه «زبان زنان» را با سرمايه شخصى خود تأسيس كرد.

در سال 1301 ش، از راه كرمانشاه، بغداد، بيروت و حلب به پاريس رفت.

در سال 1306 ش در رشته تعليم و تربيت از دانشگاه سوربن پاريس فارغ التحصيل شد. در سال 1926 م، در كنگره بين المللى زنان در پاريس به نمايندگى زنان ايرانى شركت كرد و در سال 1307 ش، پس از شش سال دورى از وطن به كشور بازگشت. او به دليل آرمانهاى تجددخواهانه و نيز زمينه‌سازى عملى براى بى‌حجابى، پس از بازگشت از اروپا- كه مصادف با تثبيت حكومت رضا شاه بود- بدون حجاب در انظار و جامعه ظاهر مى‌شد و مخالفت‌هاى زيادى را عليه خود برانگيخت.

در سال 1315 ش به سرپرستى «كانون بانوان» برگزيده شد. كانون، مؤسسه‌اى بود كه در ارديبهشت 1314 ش، تشكيل شد و رياست آن نخست به عهده شمس پهلوى (دختر رضا شاه) بود. وى در جنب كانون، دبستان و دبيرستانى مخصوص زنان بزرگسال ايجاد كرد.

در سال 1316 ش، كتاب آداب معاشرت را نوشت. وى پس از مدتى بيمارى در 6 مرداد 1340 ش، درگذشت. (مشاهير زنان ايرانى و پارسى‌گوى ...، ص 142- 143؛ دايرة المعارف فارسى، ج 1، ص 1091؛ كارنامه زنان مشهور ايران، ص 109- 111؛ روزنامه كيهان، 7/ 5/ 1340، ص 15).

(20). زبان زنان به موجب امتيازنامه نمره 5180، مورخه 17 شعبان 1337 ق، تحت مديريت صديقه دولت‌آبادى به مدت دو سال از تاريخ 20 شوال 1337 الى تاريخ 21 ربيع الثانى 1339 تا شماره 57 در اصفهان انتشار يافت تا اينكه در تاريخ 15 جدى سپهدار اعظم تلگرافى به اين مضمون به حكومت اصفهان ارسال نمود «حكومت جليله روزنامه زبان زنان بدون اجازه وزارت داخله و معارف جديدا در اصفهان عرض‌اندام كرده است و برخلاف سياست دولت درافشانى مى‌كند. البته توقيف كرده، اطلاع دهيد.» پيرو اين تلگراف، حكومت و نظميه «زبان زنان» را به موجب اخطار رسمى به صديقه دولت‌آبادى توقيف نمود. پس از اين روزنامه زبان زنان براى هميشه تعطيل و به جاى آن از سال 1300 ش، مجله زبان زنان به مديريت صديقه دولت‌آبادى در تهران منتشر شد.

زبان زنان گرچه اولين روزنامه‌اى نبود كه به مديريت يك بانو در ايران منتشر شد. و قبل از آن يعنى در آغاز مشروطيت روزنامه «شكوفه» به مديريت خانم مزين السلطان در تهران تأسيس و منتشر مى‌گرديد ولى همانطور كه خود دولت‌آبادى در شماره 4، سال دوازدهم مجله عالم نسوان در ضمن يك مقاله نوشت «زبان زنان اول نامه بوده كه توانست اسم زن به خود بگيرد و با فكر زن و قلم‌زنان نوشته شود و اهميت موقعى داشته باشد.» (اسناد مطبوعات، ج 1، ص 584؛ تاريخ جرايد و مجلات ايران، ج 3، ص 7- 6).

(21). اسناد مطبوعات، ج 1، ص 582- 581.

(22). همان.

اسم الکتاب : روز شمار تاريخ معاصر ايران المؤلف : فراهانى، حسن    الجزء : 1  صفحة : 118
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست