اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب الجزء : 1 صفحة : 86
احمدى: بفرمائيد.
صداى يزدانپناه: سلام چطورى؟ انصافاً حرف نداشت.
احمدى: چى چى حرف نداشت؟
يزدانپناه: مادام شما را پسنديدند.
احمدى: مادام؟ نكند خبرنگار امروز، همان مادام شما بود؟! اى كَلَك!
بدون اطلاع قبلى يك خبرنگار خارجى و بانو ميهمان كلاس مىشوند، فيلم هم مىگيرند.
ما را باش كه فكر مىكرديم استاد برگزيده دانشگاه شديم! كلى توى دلمان ذوق كرديم
كه بعله ما هم آدم شديم! نگو آش كشك خاله است. خوب الآن كجايى؟
يزدانپناه: همين جا پشت در اطاق شما، به اتفاق مسيو و مادام!
احمدى: باز هم غافلگير كردى، خوب بفرمائيد!
احمدى به استقبال اميلى و آندره و يزدانپناه مىرود.
يزدانپناه پس از معرفى احمدى به اميلى و آندره، از احمدى به خاطر
اجازه حضور در كلاس تشكر مىكند.
آندره: آقاى دكتر! براى من جالب بود كه چطور شما راجع به جزئيات
شكلگيرى انقلاب در ايران، بحث و گفتگو مىكنيد.
اميلى: حال آنكه كه فكر نمىكنم دانشجويان هم حرفهاى و تخصصى اين
رشته باشند.
احمدى: دانشجوى ايرانى به طور جدى سياسى است و حساسيتهاى ويژه خود
را دارد، به همين خاطر اين احساس به شما دست داد كه وارد يك بحث كاملًا تخصصى
شدهايد، اهميت پديدهاى كه الآن ذهن شما را به خود مشغول كرده، براى ما ايرانىها
هم به طور جدى مهم است. خاصه آنكه در حال فاصله گرفتن از آن هستيم و در حال فاصله
گرفتن از يك دوره آرمانشهرى.
اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب الجزء : 1 صفحة : 86