responsiveMenu
صيغة PDF شهادة الفهرست
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 29

كارتر به شاه دستور داده كه فضاى سياسى كشور كمى آزادتر شود تا ديگ سياست‌هاى مليتاريستى و فاشيستى شاه و نيكسون و كسينجر منفجر نشود، راه افتادند و انقلاب كردند و اين همه مشكلات ناشى از انقلاب را به جان خريدند.

افسوس چه بگويم دكتر! كى مى‌شنود، اينها بشنوند هم، مى‌برند در فاز خودشان، آخرش نتيجه تحقيق مى‌شود همان حرف معروف آقاى ژيسكاردستن در روزنامه توس كه «ما پرونده شاه را در گوادلوپ بستيم»!

دكتر پروانه: والله! من كه به اصل اين مصاحبه شك دارم. ظاهراً اين آقا اصلًا از اصل مصاحبه خبر نداشته. تازه در خاطراتش «قدرت و زندگى» كاملًا عكس مطالب آن مصاحبه را نوشته، حالا ياعلى! ظاهراً دوله‌توى من و تو پاريس است!

مهندس و دكتر با هم دست همكارى مى‌دهند. در همين حال يزدان‌پناه مى‌گويد: دكترجان! به خدا دلم از اين بازى‌هاى بچگانه سياسى كه الآن در بازار سياست ايران رواج دارد، خون است! ولى خب واقعيت انقلاب و زحماتى كه برايش كشيده شد، چيز ديگرى است!

روز، منزل فرانسوا

اميلى و آندره با شادمانى وارد منزل فرانسوا مى‌شوند. پيرمرد با صدايى بلند به آنان خوش‌آمد مى‌گويد.

فرانسوا پيرمردى است حدوداً هفتاد ساله با موهايى بلند و سپيد و عصايى در دست دارد، همسرش تقريباً بيست سالى از او جوان‌تر است.

ورود اميلى و آندره براى پيرمرد شادمانى را به همراه دارد.

اميلى: خبر عالى برايتان دارم.

فرانسوا: حتماً پدربزرگ شدن و ديدن نوه‌ام!

اميلى: اوه پدر! شما چقدر منتظر بابابزرگ شدن خودتان هستيد.

اسم الکتاب : راز درخت سيب المؤلف : توكلى، يعقوب    الجزء : 1  صفحة : 29
   ««الصفحة الأولى    «الصفحة السابقة
   الجزء :
الصفحة التالیة»    الصفحة الأخيرة»»   
   ««اول    «قبلی
   الجزء :
بعدی»    آخر»»   
صيغة PDF شهادة الفهرست